- ۲۵ مهر ۰۱ ، ۲۳:۳۶
سراسیمه به دنبال زندگی دویدم...
شاید صدای شادیام به وجدش آوَرَد؛
بلند بلند قهقههزنان دویدم...
به بازی، جستانوخیزان دویدم...
زخمدیده و خم-به-ابرو-نیاورده دویدم...
فریادشنیده و آوازش-گوش-فلک-کَرکنان دویدم...
ترسید که مست باشم و لایعقل...
شتابان فراری شد...
سراسیمه به دنبال زندگی دویدم...
گویی هقهقم شنود، به رحم آید؛
گرییدم و دویدم...
به بانگ بلند نالیدم و دویدم...
کمر-خم-صافش-نکرده دویدم...
زمینخورده دویدم...
زخمخورده و خونین دویدم...
نشان-زخم-فریادکنان دویدم...
ترسید که هیولایی باشم بیشاخودم...
شتابان فراری شد...
من ماندم و دنیا دنیا خستگی از پس سالها دویدن...
من ماندم تنها با زندگیام که یکچیزش خیلی کم بود؛
«زندگی»...