بالاتر از ابرها، پایین‌تر از خورشید

محلی برای رها رقصیدن زیر نور خورشید

بالاتر از ابرها، پایین‌تر از خورشید

محلی برای رها رقصیدن زیر نور خورشید

به صرف چای وانیلی و بیسکوئیت نارگیلی.

Some days I don't know if I am wrong or right

جمعه, ۶ تیر ۱۳۹۹، ۰۴:۱۸ ب.ظ

سلام.

وقتی فکر می‌کنم چه‌قدر موقع عصبانیتم می‌تونم آسیب بزنم، از خودم می‌ترسم! می‌تونم با همه بجنگم و هیچ‌چیزی جلودارم نباشه!! وقتی از شدت خشم می‌لرزم و بلندبلند با خودم حرف می‌زنم، دوست دارم همون لحظه بمیرم! چه‌قدر نفرت‌انگیز... چه‌قدر انسان وسیعه و خودش خبر نداره!

 

پی‌نوشت: اوج عصبانیتم می‌دونین کجاست؟ واقعا می‌تونم به خاطرش آدم بکشم! وقتی فرهنگ استفاده از پله‌برقی رو رعایت نمی‌کنین! اگه هر پله‌ش به اندازه دونفر جا داره اصلا به این معنی نیست که شما و همراهتون باید حتما روی یک پله بایستین! لاین سمت‌چپ همیشه و همه‌جا تندروئه! چه تو بزرگراه چه تو پله برقی. ولاغیر.

 

+ دائما دیگه شده ذکر شبانه‌روزم: خدایا توروخدا ترم دیگه مجازی نباشه.

اعوذ بالله من الاین مسخره‌بازی‌های دانشگاه مجازی :(

  • ۹۹/۰۴/۰۶
  • جوزفین مارچ

نظرات  (۱۰)

  • محمدعلی ‌‌
  • روی پله‌برقی که نباید دوید خب. من این‌قدر از اینایی که از کنارم روی پله‌برقی سبقت می‌گیرن اذیت می‌شم که تک‌نفره هم باشم، یه‌جور می‌مونم که نتونن رد بشن :| حس دزدی داره :)) من خودمم پیش اومده که شدیدا عجله داشتم. پله‌های معمولی واسه همین عجله‌هاست.

     

    + احتمالا مجازی می‌شیم دوباره :| مثل اون بار که ریاست نامحترم جمهور گفت از شنبه همه‌چی رواله، الان چهار ماهه که به اون شنبه رویایی نرسیدیم :| این‌بار هم که گفته از ۱۵ شهریور برید سر کلاس، احیانا تا تیر سال بعد بمونیم خونه :(

    پاسخ:
    ببین خب باید احتمالی رو هم در نظر بگیری برای وقتی که کسی عجله داره یا حوصله نداره که همین‌جوری پیش آدم‌ها بایسته و از قضا پله عادی برای این شرایط وجود نداره! من واقعا تا مجبور نشم از پله برقی استفاده نمی‌کنم ولی وقتی استفاده می‌کنم واقعا انتظار دارم همه آدم‌هایی که هستن فرهنگش رو رعایت کنن!
    بعد هم برای بار هزارم: این‌قدر پارانوئید نباش:|| دزدی کجا بود حالا؟ :-"

    + نگفت کدوم شنبه که:)) احتمالا یکی از شنبه‌های ١۴٠١:/
    :(
  • فاطمه ‌‌‌‌
  • ولی من دقت کردم مردم بیشتر رعایت می‌کنن پله برقی و کلا راه رفتن از سمت راست رو. خودمم یه وقتا اگه تو پیاده‌رو ببینم کسی از روبرو میاد سعی می‌کنم از همون سمت راست ادامه بدم که نرم تو دلش :)) البته نمی‌گم همیشه موفق می‌شم‌ها! یه وقتا منم دلم می‌خوام کتک بزنم ملتو :))

    یه بار تو زیرگذر چهارراه ولیعصر با عجله داشتم از سمت راست می‌رفتم یه آقاهه جلوم سبز شد. در واقع جلو راه هم رو گرفته بودیم. من حرکت نکردم تا اون بره از سمت راست خودش چون راست من دیگه می‌شد دیوار :/ اونم ایستاده بود که من برم کنار. راستشو بخوای یادم نیست تهش نتیجه داد یا نه، چون یه مقدار به نظر می‌رسید کرم داره و یادم نیست چقدر پافشاری کردم رو حرکت نکردن :| =))

    پاسخ:
    این که به راهت ادامه بدی خیلی خوبه:))) من کلا همیشه در این‌جور مواقع خون جلوی چشم‌هام رو می‌گیره، جدی جدی :/ بعد دیگه این‌طوریه که به خودم گفتم ببین هروقت عصبانی شدی احتمالا حق خاصی باهات نیست پس سکوت کن و همین! یعنی حتی شده که توی یک کوچه یک طرفه من داشتم درست حرکت می‌کردم و کسی که از روبه‌رو می‌اومده مسلما اشتباه بوده کارش ولی باز هم من دنده‌ عقب می‌گرفتم که بتونه رد شه. یعنی این‌قدر نمی‌تونم در این‌جور مواقع فکر کنم -_-

    دیگه اون آقاهه خیلی «یارو» بوده:// :)))
    چشونه مردم خب؟ :( رعایت کنید دیگه توروخدا:(
    چرا فکر نمی‌کنن ممکنه یکی حمله عصبی بهش دست بده این‌جوری؟ :/
  • محمدعلی ‌‌
  • برای من فرهنگ پله‌برقی این‌جوری تعریف نمی‌شه که روش راه بری خب! تا جایی هم که من دیدم، همه‌ی پله‌برقی‌های متروهای تهران، هزاربار نوشتن که روی پله‌برقی راه نرید. :| پس فرهنگ‌نامه من و شهرداری و سازنده پله‌برقی همخوانی داره. فرهنگتو عوض کن :دی

    اگه پله معمولی نباشه، قاعدتا باید از عجله‌ت چشم بپوشی، مگر اینکه مسئله مرگ و زندگی باشه :)) نه اینکه سبقت بگیری :)) جاده نیست که :|

    پاسخ:
    چشم:) 
  • آرزو ﴿ッ﴾
  • من معمولا رعایت می‌کنم این نکته رو. اصلا از وقتی که فهمیدم همه‌جا آدم باید از سمت راست بره و سمت چپش خالی باشه، آرامش یافتم :دی چون یک نظم و قانونی وجود داره به هر حال 

    + دانشگاه ما که به احتمال ۹۰ درصد مجازیه باز :( واقعا بدم میاد منم -_- 

    پاسخ:
    آرزو *-*
    واقعا اون نظمه مهمه. یعنی من اگر نخوام رد بشم و بخوام همین‌جوری وایسم هم همین که ببینم، یک نظم و احترامی برقرار شده و سمت چپ خالیه خیالم راحت می‌شه. ولی اگه کسی ایستاده باشه سمت چپ این‌قدر با خودم می‌جنگم که نرم لهش کنم اون آدم رو :/ انگار همه چیز رو خراب کرده! واقعا به طرز عجیبی می‌ره روی مخم:(

    + ای خدا:( من چندبار این‌جوری بودم که امیدوارم از خواب بیدار شم و ببینم 1 اسفنده و دارم از دانشگاه برمی‌گردم و خودم رو آماده کردم که برای کوئیز شیمی‌آلی شنبه 5 فصل رو بخونم!!
  • آرزو ﴿ッ﴾
  • من از خود اون قانون خوشحال شدم وگرنه که خب رعایت نمی‌شه و نظم عینی‌ای نیست در واقعیت :/ چون حداقل تکلیف خودم رو فهمیدم. چه سخته برات :( من اصلا یادم نمیاد تا حالا صحنه‌ای رو دیده باشم که سمت چپ خالی باشه :|

    +هعی! من کلی برای جشن فارغ التحصیلی رویاپردازی داشتم. برای روزهای آخری که باید از دانشگاه و خوابگاه خداحافظی می‌کردم... دوست داشتم از همه‌جا آخرین عکس رو بگیرم و باشکوه باشه وداعم. الآن اگه ترم بعد مجازی باشه کلا هیچی به هیچی :(

     

    پاسخ:
    آممم آره به سختی پیش میاد انگار :| ولی من چندبار با اون صحنه رویایی مواجه شدم:)))

    +وای خیلی بده این‌جوری دیگه:(( واحد‌ عملی و این‌ها نمونده بود اصلا؟

    حرص نخور دلبندم :) درسته همه جای دنیا لاین چپ تندروئه، ولی تو ایران کسی به مردم اینو آموزش نداده. پس نباید توقعی هم داشت. اگه میتونی یه کاری کن، مثلاً اگه یه روز برگشتم تهران بیا بریم تو مترو و یه پلاکارد بگیریم دستمون به مردم اموزش بدیم :) 

    پاسخ:
    جدی داری می‌گی حسنا یا شوخی می‌کنی؟ :))))
    [چشم‌های ستاره‌ای از ذوق*-*]
  • محمدعلی ‌‌
  • با واکنشی که داشتی و این همه موافق، به خودم شک کردم. یه کم سرچ کردم و دیدم عه! نه بابا. روی پله‌برقی هم راه می‌رن واقعا :| :)) خب من از بچگیم فکر می‌کردم باعث خرابیش می‌شه راه رفتن و دویدن روی پله‌برقی. بعد از بچگی هم، نشانک‌هایی که همه‌جا می‌دیدم، اینو تایید می‌کردن :( بی‌فرهنگ هم نبودم :)))) این راست‌گرا بودنمم که از رانندگیم مشخصه :)) البته تو رانندگیمو ندیدی :| ولی خب :| خواستم بگم با تچکر که آگاهم نمودی. واقعا فکر می‌کردم خراب می‌شه :| حالا دیگه هیچی دیگه. توبه کرده و زین پس به راست می‌ایستم. بیا از چپ سبقت بگیر :)) 

    پاسخ:
    ببین خب این هست که ممکنه خراب بشه، ولی این یک چیزی شبیه حفظ احترام و این‌هاست. یعنی من نمی‌گم حتما هم باید کسی از سمت چپ بره، صرفا همین که سمت چپ خالی باشه باعث آسایش اعصاب من می‌شه:)) [حالا ممکنه من واقعا مشکل روانی داشته باشم که این‌قدر حساسم ها. ولی خب انتظار احترام رو دارم حداقل] همه چیزهایی که تو ذهنمه این‌جا گفته.
    حالا خوبه که به راه راست هدایت شدی:)) ولی خب من هم که نگفتم بی‌فرهنگی و این‌ها! به فاطمه هم گفتم در این‌جور موارد اصلا به خودم حقی نمی‌دم و این‌جوریم که حتما درسته دیگه کار بقیه!

    + مرسی از حق‌پذیری‌ت پسر:)))

    نه بابا شوخی چیه. امیدوارم زودتر کرونا بره و بیام تهران! *-*

    پاسخ:
    *-*
    من هم امیدوارم:))) 
  • آرزو ﴿ッ﴾
  • چه شانس خوبی داشتی که چنین صحنهای رو دیدی *_*

    + دقیقا بعد از اینکه از وب‌گردی دست کشیدم و رفتم تلگرام‌گردی، دیدم یکی از مسئولان‌مون گفته که جلسه داشتن هفتۀ پیش و قرار شده که اگه وضعیت تغییر نکنه، مجازی باشه. یعنی قطعی شد :/ مگر اینکه معجزه رخ بده!

    واحد آزمایشگاهی ندارم، ولی پروژۀ کارشناسی‌م هست. و نمی‌دونم روالش چه‌جوری می‌شه. :))

    پاسخ:
    :))

    کلا روال هیچ چیزی معلوم نیست قراره چه جوری بشه:/

    والا من اصلا به این موضوع دقت نکرده‌بودم :/ نمیدونمم دقیقا از چه سمتی راه میرم اصلا :/ ولی خا تا حالا نشده سد راه بشم مثلا پس شاید ناخودآگاه رعایت کردم! 

     

    من به خانواده اعلام کردم که اگه خدای نکرده زبونم لال و فیلان دانشگاه حضوری نباشه، با لپتاپ میرم میشینم جلو در دانشگاه! والا به خدا -_- اینهمه درس نخوندم که تهش پشت لپتاپ بشینم -___- 

    پاسخ:
    آممم خب خوبه. باز جای امیدواری هست. البته این هم هست که ممکنه کسی بهت تذکر نداده باشه فقط!

    این هم ایده خوبیه. امیدوارم دانشگاهت یه جای خوش آب و هوا باشه حداقل پس :دی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی