بالاتر از ابرها، پایین‌تر از خورشید

محلی برای رها رقصیدن زیر نور خورشید

بالاتر از ابرها، پایین‌تر از خورشید

محلی برای رها رقصیدن زیر نور خورشید

به صرف چای وانیلی و بیسکوئیت نارگیلی.

سلام.

خب اول یک سری توضیح درباره این پست بدم و بعد بریم سراغ وصایا:)

  1. ببینید من تا قبل از این تعطیل شدن‌ها واقعا توی آشپزی تعطیل بودم و نمی‌دونم الان هم قطعا با این همه خراب‌کاری‌ای که می‌کنم احتمالا خیلی لایق این جایگاه توضیح و تشریح این‌ها نیستم ولی خب:)) می‌دونین تا قبلش دلیلم این بود که آشپزی یا کلا یک سری دیگه از کارها، صرفا الگوریتمن. یعنی خب هر کسی که سواد داشته باشه می‌تونه یک دستور تهیه رو بخونه و مرحله به مرحله انجامش بده دیگه. مثلا توی کتاب بام‌نشینان1 از سوفی می‌پرسن که آیا آشپزی بلده یا نه؟ و می‌گه بله که بلدم:)) و با خودش فکر می‌کنه با این که تا حالا امتحانش نکردم ولی سواد که دارم پس بلدم. اما خب وقتی توفیق اجباریش نصیبم شد فهمیدم کاملا در اشتباه محض بودم:)) می‌دونین شبیه چیه؟ اون‌جایی که پروفسور اسلاگهورن از بچه‌ها می‌خواد که اون معجون عجیب و غریب رو درست کنن و همه سعی می‌کنن عین دستورکار انجام بدن اما هری کتاب شاهزاده دورگه رو داره و خب همه چیزهای دیگه که توی دستورکار نیومده توی اون اصلاح شده و اومده. و خب نیازی به گفتنش نیست دیگه، هری در آخر تنها کسیه که می‌تونه معجون رو درست کنه.[اینجا] بچه‌ها احتمالا هرچیزی که منطقا الگوریتمه و می‌بینین که خب همه از پسش برنمیان، احتمالا به یک کتاب شاهزاده دورگه نیاز داره به هرحال:))
  2. جدا از بحث فمنیستی‌ش که خیلی خیلی هم بحث مهمیه (چون خب هیچ علمی تا به حال اثبات نکرده که ژن آشپزی در زن‌ها وجود داره و خب خیلی از زن‌ها هم ممکنه وجود داشته باشن که از این کار خیلی اذیت بشن (نمونه‌ش داره براتون پست می‌نویسه همین الان) و خب دیگه خیلی حرف نمی‌زنم درباره‌ش و ارجاعتون می‌دم به کتاب «ما همه باید فمنیست باشیم»2)، واقعا این مسئله جنسیت‌پذیر نیست! یعنی خب من نمی‌فهمم چرا بعضی‌ها این‌قدر افتخار می‌کنن به این‌که هیچ‌ غذایی رو نمی‌تونن درست کنن و تا حالا دست به مواد اولیه هیچ‌ غذایی هم نزدن:| در واقع باورم نمی‌شه که ممکنه یک پسر توی خونه تنها بمونه یا هرجا و نیاز به غذا داشته باشه و بلد نباشه که برای خودش چیزی درست کنه و خودش رو نجات بده! حالا یعنی کلا این خیلی مهمه که یک مهارت رو داشته باشین چه ازش استفاده کنین چه نه!

خب دیگه بریم سراغ توصیه‌های من علاوه بر تمام اون چیزهایی که توی کتاب‌های آشپزی و دستورپخت غذاها نوشته شده:)

  • کلیشه یک بند انگشت آب روی برنج برای پخت پلو رو فراموش کنید!!! دوستان یک بند انگشت آب واقعا زیاده براش. حالا البته نمی‌دونم به قد انگشت هم احتمالا ربط داره ولی خب به هرحال. من بهش ایمان داشتم جدا اما بعد از هزاربار امتحان کردنش و هربار با بهونه این که شاید من دقیق مقدار آب رو نریختم و دوباره دفعه بعدی امتحان کردن، و هردفعه شل شدن پلو فهمیدم که باید دست از این اعتقاد راسخ بردارم:))

خب انگار این نکته چندان هم قابل اطمینان نیست و به نوع برنج هم ربط داره.

برای اطلاعات بیشتر به کامنت‌ها مراجعه شود :دی

 

  • برای پخت مرغ یا جا افتادن خورش با خیال راحت به مقدار زیاد آب بریزید توی قابلمه یا تابه و درش رو ببندید و زیرش رو کم کنید و بذارید بپزه! این رو هیچ‌جای اون دستور پخت‌ها ننوشته ولی کمترین زمان براش حدود نیم‌ساعته! یعنی ممکنه قبل از اون ببینید که آب داره می‌جوشه یا آبش تموم شده یا هرچی و فکر کنین که درست شده! نه عزیزان! محض رضای خدا مثل من، صدبار مرغ پخته‌نشده ندید دست خانواده:))

 

  • هرجا توی هر مرحله‌ای از پخت غذا احساس کردین غذاتون خوشگل نیست، بهش رب اضافه کنین:) فقط مواظب باشین اون‌قدر زیاد نشه که مزه خامی رب بمونه توی غذاتون! یا بذارید خوب بپزه یا رب کمتری استفاده کنین.به هرحال این هم کاریه که من خیلی با خانواده‌م کردم :دی

 

  • باز هم توی هر مرحله‌ای احساس کردین از بوی غذاتون خوشتون نمیاد یک نیم‌مشت پیازداغ بهش اضافه کنین. چیزی که من از پیازداغ دیدم واقعا معجزه بوده. یعنی نه بو و مزه پیاز رو می‌ده و نه هیچی واقعا. فقط همون‌کاری که می‌خوای رو برات انجام می‌ده. مثل این مسکن‌ها که خودشون می‌دونن باید درد کجا رو آروم کنن :دی

 

  • اوصیکم به سیر:)) از معجزه سیر تازه غافل نشید:) و فکر نکنید چون من خودم شمالی‌ام دارم این رو بهتون می‌گم. نه بچه‌ها من از بو و مزه سیر واقعا متنفرم اما مثلا اگر برای یک غذای حدودا 4 یا 5 نفره به اندازه یک تا یک و نیم حبه سیر رو رنده کنید و توی غذا بپزیدش، یک مزه عجیبی رو بهتون می‌ده. یعنی واقعا نمی‌تونم توصیفش کنم، مزه سیر نیست و مزه هیچ‌چیز دیگه‌ای هم نیست فقط مزه غذاتون رو جادویی می‌کنه براتون. انگار مزه‌ای که یک‌بعدی بوده (دامنه تک‌بعدی) رو با تابع s (سیر) می‌بره به یک برد nبعدی (n>1) { در واقع تمام سواد وی از ریاضی2 همین‌قدر است و الان به جای خواندن ریاضی برای امتحان هفته بعدش دارد وصیت می‌نویسد:)) }

 

  • برای این که سیب‌زمینی‌هایی که سرخ می‌کنیم شبیه سیب‌زمینی‌های بیرون ترد و باحال بشه چه کنیم؟ خب دوستان سیب‌زمینی‌های خلالی شده‌تون رو بندازین توی آب‌-نمک در حال جوش (اگر دوست داشتین رنگ سیب‌زمینی‌هاتون زردتر بشه می‌تونین یک کم زردچوبه هم بهش اضافه کنین) و بذارید چنددقیقه برای خودش اون تو بپزه. خیلی هم نه اما کمی از خامی اولیه‌ش دربیاد و بعد درشون بیارین و بذارین سرخ بشن. حالا به نظاره زیبایی‌های سیب‌زمینی سرخ‌کرده‌تون بشینید:)) چیز دیگه‌ای که درباره این روش خیلی خوبه اینه که نمک کاملا به خوردش رفته و به نظرم مزه‌ش بهتر هم می‌شه.

درواقع خودم هم الان دلم خواست:))

 

  • دیگه فکر نمی‌کنم نیاز باشه به یک سری بدیهیات اشاره کنم دیگه؟ مثلا مثل این که هنوز اثبات نشده که برای پنیرپیتزا یا قارچ یا فلفل دلمه‌ای دقیقا چه وردی خونده شده که این‌قدر کار راه بندازن و حال خوب‌کنن؟ ولی خب هروقت دیدین دوست داشتین واقعا با غذاتون خوش بگذرونین (بیشتر برای عشق‌وحال مجردی یا حتی تنهایی البته پیشنهاد می‌شه:دی) یک کم از این چیزهای جادویی رو با چندتا چیز دیگه قاطی کنین و حالا شما یک جادوگرین که می‌تونه غذاهای جادویی معرکه درست کنه:)))

 

  • آممم یک چیز دیگه‌ای که هنوز خودم بهش نرسیدم اما در تلاشم اینه که دست‌پخت خودتون رو پیدا کنید. نمی‌دونم مثلا ببینید با کدوم ادویه‌ها راحت‌ترین یا دقیقا هرچیزی رو چه‌قدر باید استفاده کنید یا چه زمانی بپزید. می‌دونین خب مهمه واقعا که شبیه برند خودتون باشه همه چیز. هرکسی که غذاتون رو خورد بدون اعلام کردن هیچ‌چیز بفهمه که نهایتا از کی باید تشکر کنه! :دی

 

فکر کنم دیگه تموم شد و بذارید بگم. من همچنان نه پلوهام خوب می‌شه و نه مرغ‌هام خوب می‌پزه و نه خورش‌هام خوب از آب درمیاد (در واقع کلی خاطره مسخره و خیلی خنده‌دار با همین آشپزیم درست کردم که یک سری‌هاش رو توی یکی از کامنت‌هام به آنه گفتم. ببینید:)) ) ولی این‌ها چیزهایی بود که دیدمشون و فکر کردم شاید به درد یک نفر حداقل بخوره:) شما هم بیاین از توصیه‌هاتون بهم بگین لطفا:)

 

پی‌نوشت: کسی هست که بدونه چه جوری می‌شه آدرس یک کامنت خاص رو پیدا کرد؟ روشی به جز این که توی آمار آخرین نمایش‌ها، یک نفر برای دیدن پاسخ کامنتش وارد بشه!

بعدنوشت: علیِ علی‌آباد کمکم کرد و تونستم لینک کامنتم رو بذارم و شما رو توی وبلاگ آنه همین‌جوری رها و سرگردون نکنم:)) خلاصه که برید مراتب تشکر رو ازش به عمل بیارید *-*

 

+ این که قراره یک کم دیگه جواب کامنت‌هاتون رو بدم می‌شه ناراحتتون نکنه؟:(

و این که براتون کامنت نمی‌ذارم و باز هم قراره یک کم دیگه بیام برای پست‌های این چندوقتتون هم کامنت بذارم هم لطفا بهتون القا نکنه که من همه رو جمع کردم که بعدا بخونم! نه من کلی پست رو ذخیره کردم که خوندمشون و باید براشون کامنت بذارم ولی لعنت به امتحان‌ها :((


1. کتاب «بام‌نشینان»، اثر کاترین رندل، نشر پیدایش

2. کتاب « ما همه باید فمنیست باشیم»، اثر چیماماندا انگوزی آدیشی، نشر کوله‌پشتی

  • ۹۹/۰۴/۱۱
  • جوزفین مارچ

نظرات  (۲۰)

  • جنگل کوچک
  • سلام بهتون

    در مورد یک بند انگشت آب!! 

    به برنج بستگی داره^^

    بعضی برنج ها اصطلاحا خیلی بی جون هستن، زود تر با آب کم می پزن اما بعضی ها جون دارن و به آب و زمان بیشتری برای پخت نیاز دارن.

    به تجربه است فقط:))

    پاسخ:
    عجب! :))
    یعنی نمی‌شه خیلی ریسک تغییر نوع برنج رو پذیرفت:| چه زندگی‌ایه این؟ :))) 
  • بنیامین بیضایی
  • فان فکت: برای از بین رفتن بوی غذا از فلفل سیاه هم می‌تونی استفاده کنی اما اگه طعم فلفل رو تو غذات می‌خواستی از فلفل قرمز استفاده کن :))

    پاسخ:
    اوه. فلفل قرمز قبل از این که طعم غذا رو تند کنه ممکنه در اثر استنشاق، آدم رو خفه کنه:))) من هیچ‌وقت ریسکش رو نخواهم پذیرفت! D:

    می تونی برای خوشمزه تر شدن پیازداغت و کریسپی شدنش یکم وقتی سرخ میشه بهش ماست بزنی:)) دارم از دانش مامانم خرج می کنمXD

    راجع به برنج! این لعنتی رو مامانم صد بار بهم توضیح داده ولی بازم یادم میره چطور درست میشهT__T 

    غذا جاست املتD:

    پاسخ:
    به پیاز داغه؟! چه‌ چیزهایی دارم می‌شنوم:))) خب مزه ماست نمی‌گیره غذاها؟! البته کلا من متوجه شدم هیچ‌چیزی روی حرارت مزه خودش رو حفظ نمی‌کنه:دی
    من متاسفانه حتی توی املت هم خیلی موفقیت‌آمیز عمل نکردم D:

    پی‌نوشت: نمی‌دونم درست متوجه شدم یا نه. ولی اون قسمت تاریخ که کنار هر کامنتی هست لینک شده به آدرسش توی اون صفحه.

    پاسخ:
    اوه مرسی علی:)

    نه بابا... یه کوچولو میریزی دیگه:) اصلا معلوم نمیشه ولی طعم پیازداغو بهتر می کنه.

    پاسخ:
    اوه مرسی پس:))
    باید امتحان کنم البته من خودم تا حالا پیازداغ سرخ نکردم :-"

    برای من فلفل توی هر غذایی معجزه می‌کنه :))) بعد من یک سری کارهایی می‌کردم اون زمان آشپزی‌م که چون دوره‌ی کوتاهی بود، نفهمیدم که واقعا تاثیر داره یا چی :))) ولی مثلا به جای این که موقع پختن ماکارونی، به جای این که مثلا برش‌های سیب زمینی رو بذارم، بعدشم ماکارونی‌ها رو بذارم و آخرش روغن بریزم، ته ظرف روغن می‌ریختم و می‌ذاشتم سیب‌زمینی‌ها بهش آغشته بشند.

    یعنی مشخصا روغن غذا رو خوشمزه می‌کنه، ولی خواستم بازم یادآوری کنم :))) من نمی‌دونم رگه‌ی جنوبی از کجا دارم، ولی اضافه کردن فلفل و خوردن غذاهای تند، واقعا باعث می‌شه سطح رضایتم از زندگی چند برابر بشه.

    پاسخ:
    سارااا:) یکی از بزرگترین دلایلی که از بوشهر خیلی خوشم میاد اینه که غذاهای خیلی خیلی تند دارن:))) یعنی فقط به خاطر غذاهاش آرزو دارم یک بار دیگه گذرم به اون‌طرف‌ها بخوره:)))

    + این روغن ریختن ته ظرف واقعا جوابه:)) برای همه چی واقعا:)

    ++ پس یادم باشه هروقت دیدمت یک بسته ترشی فلفل هالوپینو بهت بدم، کنار اون کتابت:) یک تندی واقعا مطبوعی داره {و اشتباه نکن، حتی ذره‌ای ترش نیست:/} :))

    حیف دیشب سیب سرخ کردم مگه نه همین الان امتحان میکردم اونو :)))

    پاسخ:
    سیب‌زمینی همیشه ارزشش رو داره :)) چه همین دیشب خورده باشی چه سه سال پیش:دی

    به به چه پیشنهادایی! سیب‌زمینی سرخ کرده رو انصافاً بلد نبودم. البته من خودم میذارم تو فر، چون روغن خیلی خیلی کمتری مصرف میشه، لازم نیست تو روغن غوطه‌ورش کنی. 

     

    آره این دوستمون در مورد برنج راست میگه. برنجای مختلف باهم فرق دارن. ولی به نظر من مهمترین چیز توی برنج پختن، اینه که قابلمه جادار باشه. یعنی وقتی برنجو میریزی و یه بندانگشت آب هم روش، حداکثر باید تا وسط قابلمه بیاد. وگرنه شفته میشه. ( برا کته دیگه البته، آبکش که بحثش جداست) 

     

    سیرو صددرصد باهات موافقم. در کل ادویه تو غذا خیلی مهمه. 

     

     

    پاسخ:
    آخه توی فر هم سرخ می‌شه یعنی یا تنوری می‌شه؟ :)))
    البته یک سری دستگاه‌های سرخ‌کن بدون روغن هم هستن اما من باز هم روش سنتی سرخ کردنش رو ترجیح می‌دم :-"

    خب من تا حالا به کته فکر هم نکرده بودم، همیشه راه حلم همون آبکش بود. ولی خوب شد گفتی، باید ببینم از پسش برمیام یا نه؟:))

    گیو می فایو:)))

    من فقط میدونم برنج تو پلوپز چجوری درست میشه و میدونم نباید یادت بره که روغن و نمک بریزی وگرنه افتضاح میشه و میدونم که اون بند انگشت به نوع برنج بستگی داره. همین :/ 

    من میدونم اگه بعدا قرار باشه تنها باشم و مجردی زندگی کنم از گرسنگی خواهم مرد :| نهایت میتونم تن ماهی درست کنم. بعد میگی خو یاد میگیری و فیلان، ولی باید بگم که نمیخوااام -_- بعد من هر دفعه خودم مثلا حتی سیب‌زمینی هم سرخ کردم واس خودم تا اومده درست بشه سیر شدم و ۷۰ درصدش اضافه اومده :/ 

    پاسخ:
    لطفا به نکته دوم پستم رجوع کن.
  • زری الیزابت
  • به عنوان کسی که اولین تخم مرغ غیر آب پزشو هفتهٔ قبل و اونم به زور باباش درست کرده این وصایا خیلی سطحش بالاس.
    مثلاً می‌شه بگی که چجوری تخم مرغو درست بشکونیم؟ 

    پاسخ:
    پس باید تبریک بگیم بهت؟ :دی

    البته من که چیزی یاد ندادم این‌جا. صرفا یک سری نکته که به نظرم رسید که توی کتاب‌ها یا دستورپخت سایت‌ها نیومده گفتم وگرنه رجوع اول و آخر به سرآشپز پاپیون و نی‌نی سایته اصلا D:

    کامنت الیزابت رو دیدم یاد اولین باری که خواستم تخم‌مرغ بشکونم افتادم. دقیقا یادمه که سه بار پشت سر هم شکوندم و رفت توی سینک ظرفشویی :)))))

    خداروشکر کسی خونه نبود البته ببینه شاهکارمو :))))

    پاسخ:
    خدای من:))))))
    کاش من با یک بسته پاپ‌کرن اونجا بودم D:

    مامانم همیشه میگه هروقت تونستی قرمه‌سبزی و قلیه‌ی ماهی رو اونطور که باید درست کنی اسم خودت رو بذار آشپز. این در حالیه که من تا حالا برنج هم درست نکردم!

    پاسخ:
    قلیه *-*
    البته پخت قلیه‌ماهی احتمالا غول مرحله آخره:| بعدش یک مدرک سرآشپزی باید بهت اعطا کنن. همینجوری الکی نیست که :دی
  • سُولْوِیْگ 🌌
  • چه پست جالبی بود، ان‌شاءالله در اسرع وقت عملی‌شون کنم. XD

    تنها غذایی که من خوب بلدم درست کنم، املته. :/ تازه اونم کلی طول کشید تا به قول تو بتونم به همین یه ساعت برسونم. یه بار هم با یه دونه گوجه یه ماهیتابه بزرگ املت درست کردم که مامانم هنوز مسخره‌م می‌کنه سر اون. البته هنوز هم فکر می‌کنم کافی بوده، اما گویا نبوده.

    ماکارونی هم درست می‌کنم، اما همیشه خدا یه بلایی سرش میاد. یه بار خمیر می‌شه، یه بار بی‌مزه، هر بار یه چیزی. 

    تازه یه بار هم اومدیم کتلت درست کنیم با دخترعموم، با این فکر که اون‌طوری گرد و تمیز درآوردنش که کاری نداره. اما معلوم شد خیلی کار داره، هم خام و سوخته بودن و هم کج و کوله. =) 

    پاسخ:
    یعنی کلا محتویات املتت، نیمرو بوده با ته‌مزه و ته‌رنگی از گوجه؟ :دی :)))
    آممم من هم به صورت تئوری فکر کنم از پس ماکارونی برمیام اما تا حالا امتحانش نکردم. فکر کنم برای من هم همه این اتفاق‌ها بیفته:)) از اونجایی که در اکثر اوقات هم غذاهام بی‌مزه و بی‌نمک درمیاد :-"
    اوه کتلت رو می‌دونم واقعا سخت و وحشتناکه!!! یعنی اون استرس انداختنش توی روغن و صاف در اومدنش و این‌ها فکر کنم کاملا جلوگیری کنه از هراتفاق خوبی که ممکنه بیفته:دی

    اون بند انگشت آب که کاملا تجربی عه. من یه بند انگشت میریختم. سفت میشد :)) بعد هی باید آب اضافه میکردم پخته شه.

     

    تکنیکی که برای سیب زمینی گفتی فوق العاده بود. کامل نپزه دیگه؟

     

    آشپزی یه هنره به نظرم که به عشق نیاز داره. و خیلی هم وسیعه

    اما خب. در حد ضرورت و کسایی که عشق بهش ندارن هم باید یاد بگیرن. 

    پاسخ:
    ای بابا:((
    پس واقعا نمی‌شه برای عوض کردن برنج ریسک کرد:/

    ببین من خودم هردفعه یادم می‌ره برش دارم و تقریبا تا حد خوبی می‌پزه، اما اصلش همینه که فقط یک کم نرم بشه، کامل نپزه!

    دقیقا همینی که گفتی. من اول اینطوری فکر نمی‌کردم، بیشتر فکرم شبیه کامنت آنه بود ولی الان کاملا هم ضرورتش رو درک می‌کنم هم اون نیاز به عشق رو :)
  • کلمنتاین ‌‌
  • در مورد اون مورد سیر که گفتی، چند روز پیش یه غذا درست کردم که خب باید  سیر میزدم بهش. بعد چون مامانم خیلی از سیر بدش میاد برای اون جدا درست میکنم این غذاهارو و سیر نمیزنم. بعد مامانم که خورد گفت چه خوشمزه شده و اینا. و من داشتم هی فکر میکردم چطور ممکنه که برای ما که سیر داره خوشمزه باشه و برای تو که نداره هم خوشمزه باشه! بعد فکر میکردم داره دروغ میگه :)) 

     

    پاسخ:
    به نظرم یک بار یواشکی توی غذای مامانت هم به مقدار کم سیر بریز و بهش نگو، اگر خودش نگفت که «چی ریختی که این‌قدر خوشمزه شده؟» :)))
    آره احتمالا داشته اینجوری می‌گفته که خیلی سرخورده نشی :دی

    آقا مشخص نبود دارم شوخی میکنم؟ :/ خب معلومه که از گرسنگی نمیمیرم و تا حدی که زنده بمونم بلدم غذا درست کنم بابا ولی خا چون همیشه سیر میشم تا غذاهه بخواد آماده بشه و حوصله و صبر غذا پختن ندارم لذا ترجیح میدم نپزم :| تازه‌شم یه زمانی سلطان انواع کیک‌ها و دسرها بودم (آیکون عینک آفتابی) تازه میتونم این نکته رو بهتون بگم که همشون چرت میگن که روغن بزنید به ته ظرف کیک راحت‌تره و فیلان! من یه بار یادم رفت بزنم بعد دیدم که قلفتی در اومد کیک از تو ظرف و فقط یه لایه‌ی خیلی نازکی ته ظرف میمونه که نه به کیک چسبیده و نه شستن ظرفش سخته. از اون به بعد کلا دیگه ته ظرف رو روغنی نمیکنم و خیلی راحت‌تره! 

    .

    یه دوست دارم راهنمایی که بودیم تعریف میکرد اولین نیمرویی که پخته تخم مرغ رو با همون پوست که شکسته و انداخته تو روغن و فکر نکرده که نباید پوستش باشه توش :| خیلی هم جدی :/ 

    پاسخ:
    ها خب خوبه بهت امیدوار شدم:))
    واقعا می‌گی بدون روغن؟!؟! اصلا هبچ تصوری ندارم از افتضاحی که قراره پیش بیاد:/واقعا عجیب بود ولی مرسی:)
    یک‌بار سال یازدهم یکی از دوست‌های من ازم پرسید برای پخت تخم‌مرغ اول باید پوستش رو بگیرم یا اول بپزم بعد برم سراغ پوستش '-' من این‌جوری بودم که داری شوخی می‌کنی دیگه؟ و نه کاملا جدی بود D:
    ولی خدایی نیمرو با پوست خیییلی چندشه:/
  • زری الیزابت
  • فکر کنم اره D:

    تو نی‌نی سایت همه چی پیدا می‌شه. حس می‌کنم اگه یکم بگردی مسائل حل نشدنی ریاضی که ریاضیدانا هنوز درگیرشنم می‌تونی پیدا کنی:|

     

     

    @هری

    یعنی می‌گی روزی می‌رسه که من بتونم سیب‌زمینی سرخ کنم؟ 

    پاسخ:
    من یک‌بار یکی از سوال‌های زیستم رو توش پیدا کردم :// البته جواب درست و حسابی نداشت اما خب به هرحال همین که سوالش بود خودش خیلیه '-'

    من اعتقاد خاصی به مقیاس «چشمی» دارم :)) یعنی همینجور بریز تا چشمت بهت بگه بسه 

    پاسخ:
    این هم واقعا کار راه‌اندازه :))) 

    @الیزابت

    آره بابا آسونه :))) تازه نورا هم مدرکشو توی سیب‌زمینی سرخ کردن گرفته؛ میتونی ازش یاد بگیری D:

    پاسخ:
    نه که مدرکم رو از دانشگاه yale گرفتم نیاز به ترجمه داره تا بتونم قابش کنم و بزنم سردر وبلاگم :-"
  • سرکار علیه
  • چقدر منم از اشپزی بدم میاد، واقعیت اینکه حیفم میاد دوساعت سر اجاق باشم و اون غذا تو حداکثر نیم ساعت خورده شه :( ... نمک برنجم چیز  عجیبیه من همیشه فکر میکردم یه قاشق غذاخوری برای 5 پیمانه کافیه تا اینکه تو قرنطینه با برنج های بی نمکم مواجه شدم و هنوزم دستم نیمده.. میشه یه راهکار برای فراموش نکردن غذای روی اجاق بگید :(

    پاسخ:
    آره این که ببینی حاصل این همه زحمتت این‌قدر زود تموم می‌شه یک شکنجه محضه :دی. ولی این که ببینی دوساعت سر اجاق ایستادنت باعث شده عزیزانت نیم‌ساعت بیشتر خوشحال باشن، خیلی قانع‌کننده ست به نظرم برای این همه تلاش:) یعنی کاملا برابری می‌کنه، حتی شاید سمت ترازو به سمت خوشحالیه بیشتر هم باشه:))
    اوه من هم واقعا هنوز نه تونستم آب برنج رو تنظیم کنم نه نمکش رو! یعنی یا کم نمکه فقط، یا پرنمک! اصلا حد وسط نداره انگار:/

    راهکارش:))) قوی کردن قوه بویایی :دی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی