بالاتر از ابرها، پایین‌تر از خورشید

محلی برای رها رقصیدن زیر نور خورشید

بالاتر از ابرها، پایین‌تر از خورشید

محلی برای رها رقصیدن زیر نور خورشید

به صرف چای وانیلی و بیسکوئیت نارگیلی.

قانونِ‌ اساسیِ شخصی‌سازی‌شده !

چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۹، ۱۲:۳۱ ب.ظ

سلام.

چندروزه که مسائلی که مربوط به حقوق عمومی و اولیه مردمه، خیلی ذهنم رو درگیر کرده! شما کافیه که قانون اساسی رو بگیرید دستتون تا متوجه بشید که هر اصل و هر بندش یک روضه جداگونه برای این ملته!

من الان دقیقا نمی‌دونم قضیه این اعدام‌ها چیه و نمی‌خوام راستش روی موج #اعدام_نکنید سوار بشم! چون واقعا جزئیاتش رو نمی‌دونم و اصلا قضاوت درباره‌ش کار من نیست، اما صرفا یک غم آغشته به وحشت وجودم رو گرفته و هی دارم با خودم فکر می‌کنم، آبان 98، دی 98! فقط دارم فکر می‌کنم شما به چه کسانی می‌گید «اغتشاش‌گر»، «اخلال‌گر نظم عمومی» و ...؟ می‌دونین ممکن بود من هم یک اغتشاش‌گر باشم؛ من هم یک قدم باهاش فاصله داشتم! به اندازه یک درِ بسته‌ی سردر و یک ترس که وجود محمدرضا رو گرفت و راه همه‌ ما رو کج کرد به سمت 16آذر! در واقع به قول محمدرضا «حاجی اون‌جا ستاره‌ها همین‌طور پرواز می‌کنن تا بچسبن به یکیمون!» آره حاجی! من هم نزدیک بود ستاره‌دار بشم و نشدم و الان دارم با خیال راحت این مطلب رو می‌نویسم!

اینترنت هم که قطع کردید، دستتون درد نکنه، باعث نزدیک‌تر شدنمون شدید، چرا خودمون از اول به ذهنمون نرسیده بود؟ فکر کن، دوست‌هام به جای سیل استیکرها و پیام‌های تبریک تولد، بهم زنگ می‌زدن:)) چه‌قدر عالی! ممنون:)

 وقتی که خبر هواپیما اومد ما همه عزادار بودیم، عزادار یک سردار و 176عزیز. بعد یکهو گفتید اشتباه از ما بوده! بگذریم که جلوی خلق‌ خدا با صدای بلند و مظلومانه (اگر نخوایم بگیم ریاکارانه) از خدا معذرت خواستید و از خلقش نه! و باز هم ما بغض کردیم، عصبانی شدیم. درست یادمه اون روز من امتحان ریاضی داشتم و توی مسجد فیروزه‌ای و زیبای شریف نشسته بودم پیش دوستم و داشتم فرمول‌ها رو مرور می‌کردم و دو سه‌تا انتگرال سخت با هم حل می‌کردیم. خواستم جواب انتگرال‌ها رو ببینم که یکهو جواب سوگواریمون هم دیدم، جواب صبرمون و سکوتمون! یک توییت بود و تمام! سریع وسایلم رو جمع کردم و گفتم دیرم شده در حالی که نشده بود! مگر این که می‌خواستم راه یک ربعه رو یک ساعت و نیم طول بدم و بله، چرا نخوام؟ بی‌آرتی خلوت بود و من هم تکیه دادم به یکی از میله‌هاش تا سرگیجه‌م بهم مسلط نشه و داشتم با محمدعلی حرف می‌زدم و سعی می‌کردم آروم باشم و آرومش کنم. از وصال که با قدم‌های کوچک و آهسته بالا می‌رفتم از درون اشک‌هام رو فرو می‌خوردم و حتی ندیدم که علی دم در قدس برام دست تکون داد؛  علی از اون‌هاییه که احتمالا اگر یک گربه رو هم از دور ببینه براش خیلی کودکانه و مسخره دست تکون می‌ده و من خوشم میاد از این کارش، صمیمانه و بی‌تکلف. برای همین هیچ‌وقت نشده بود که جوابش رو ندم؛ فقط بهم گفت خوبی؟ تا من تازه متوجه شدم که «ای بابا! آدم‌ها! چرا ندیده بودمشون؟» و بعد از اون من باز هم می‌تونستم توی اون حوادث یک اخلالگر باشم اما نشدم چون از گارد ویژه و موتور سیاه می‌ترسیدم! اما فکرش رو بکن؛ من دوبار تهدید شدم که ممکنه برچسب جاسوسی و انتقال اخبار نظام (!!) بهم بچسبه، به خاطر دوتا عکس! حاجی! خلاصه که ما هم جاسوس‌نشده از دنیا نرفتیم:))

همه این‌ها رو گفتم که بپرسم این‌هایی که دارید به بدترین اسم‌ها می‌خوندیشون و قراره بعدا توی تاریخ 50سال دیگه در بهترین حالت، اسمی ازشون اصلا نباشه و در صورتی که قراره باشه هزارتا برچسب ناخوشایند بهشون بچسبه، خود ماییم! همه ماییم و محض رضای خدا، بس کنید لطفا! تمام نگاه‌های حسرت‌بار ما نشون می‌ده که واقعا اون‌قدرها هم وقیح نیستیم! فقط ترسوییم و خدا شاهده که چیز زیادی نمی‌خوایم، فقط حق! در واقع فقط همون حقی که خودتون برای ما نوشتین و الان چرا به ما نمی‌دین‌ش؟ بذارید یک کم مستدل‌تر حرف بزنم.

چندروز پیش که داشتم برای امتحان قانون اساسی‌م می‌خوندم به یک بندی از قانون اساسی رسیدم که یک‌جورهایی عجیب بود. صبر کردم تا بعدا برم بیشتر درباره‌ش بخونم و خودم رو این‌جوری تسکین می‌دادم که شاید کاملا متوجه تمام کلماتش نمی‌شم. یادم اومد یک‌بار زیر یک پست که من درباره مشکلات آموزش و سکوت در موارد واقعا مهم نوشته بودم علیِ علی‌آباد اومد و گفت که یک نشریه‌ای توی دانشگاهشون به این علت که درباره مسائل کمی ماورایی‌تر صحبت کرده تعلیق شده. من وقتی اون‌ قانون رو خوندم واقعا پر از سوال و تعجب شدم که خب این نص صریح قانون اساسی هست دیگه، چرا هیچ‌کس به صورت قانونی شکایتی تنظیم نمی‌کنه مبنی بر دخالت بی‌جای مسئولین بالادستی توی کار نشریات و مطبوعات؟! بله! شکایت به خودشون علیه خودشون! این قانونیه...

اصل ٢۴ قانون اساسی

نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آن که مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. تفصیل آن را قانون معین می کند.

اولا که فکر کردم همون نشریات و مطبوعات کمی مبهمه. می‌تونه هرچیزی باشه از رسانه‌های صدا و سیما تا نشریات کاغذی و اینترنتی و باید دید دقیقا سازوکار این قانون تا کجا قراره پیش بره و دقیقا آزادی به چه معنیه توی هرکدوم از این موارد؟ از یک طرف دیگه مخل به مبانی اسلام؟! دقیقا چی می‌تونه باشه اون اسلام مدنظر و کی قراره اون‌ها رو بررسی ‌کنه و نظر کی مهمه در این‌ مورد؟

کمی گشتم و به این تفسیر‌ که پژوهشکده شورای نگهبان نوشته و منتشر کرده رسیدم. تقریبا متوجه شدم که منظور از موازین اسلامی حتی این نیست که بگی تضعیف حکومت اسلامی یا مخالف احتیاط‌های اون حرکت کردن، جزء اختلال‌های دینی محسوب می‌شه و غیرمستقیم در روند اسلام اختلال ایجاد می‌کنه. انگار کاملا باید مستقیم این «رودر‌روی اسلام ایستادن» اتفاق بیفته، نمی‌دونم مثلا بری بنویسی که «چیه این مردم هی نماز می‌خونن؟!» ولی حتی باز کردن چشم و گوش مردم درباره این مسائل (اون‌جوری که اون‌ها فکر می‌کنن، احتمالا اگر هیچی نگیم همه قراره خیلی سالم بمونن:/) هم اشکالی نباید داشته باشه. خب خب خب. به نظرم این واقعا راهنمای خیلی خوبی بود برای این که مطمئن بشیم خیلی از این‌ تعلیق‌ها و دخالت‌ها عملا غلطن بر اساس قانون و باید بتونیم به اسم قانون جلوشون بایستیم. حالا این که چه‌قدر قدرت نفوذ به قلعه مستحکم نظام رو داریم، یک چیز دیگه ست! البته اون قسمت واگذاریش به قانون‌گذارها هم کمی کار رو خراب کرده، اما خب دستشون که کاملا باز نیست، به هرحال به قول علی بعد از این‌ها می‌رسیم به قانون مطبوعات که محدودیت‌های دیگه‌ای رو تعریف می‌کنه، که چندان خوش‌تعریف نیستن. ولی خب هنوز هم چیزی که برای من واقعا عجیبه اینه که همه این‌ها واضحه واقعا، یعنی خب این ششمین اصل از حق عمومی یک نفر به عنوان شهروند توی جامعه ایران مطرح شده و ما حتی احتمالا خیلی‌هامون نمی‌دونیم‌ش، یا بهش توجهی نداریم و این‌ همه دست به عصا و کورمال‌کورمال راه رفتن نیاز نیست. یا مثلا از اون مهم‌تر بند ٢۶ و ٢٧ قانون‌ اساسی درباره فعالیت احزاب و راهپیمایی‌ها و تجمع‌هاست و این‌جا هم تنها شرطش همینه که مخل موازین اسلامی نباشه. یعنی حتی این‌جا هم که قطعا پای نظام و تضعیفش و همه این‌ها وسطه حرفی ازش زده نشده، هیچی واقعا هیچی! فقط موازین اسلام رو زیرپا نذاره! من فکر می‌کنم قانون اساسی کاملا وجود اعتراض‌ها، انقلاب‌های جدیدتر و حرف‌های پرشورتر رو به رسمیت شناخته و اتفاقا راه رو براشون باز گذاشته!

اصل ٢۶ قانون اساسی

احزاب ، جمعیت ها، انجمن های سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده آزادند ، مشروط به این که اصول استقلال ، آزادی ، وحدت ملی ، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچ کس را نمی توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.

اصل ٢٧ قانون اساسی

تشکیل اجتماعات و راه پیمایی ها، بدون حمل سلاح ، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.

توی آبان و دی ٩٨ (و همه اعتراض‌های قبل از اون) همه اون اعتراض‌های سرکوب‌شده‌ای که اسمشون شد «اغتشاش»، فقط به خاطر مبارزه برای رسیدن به حقوق عمومی و اولیه آدم‌ها بود. (این حقیقت هست که تازه همه این‌ها در قالب شهروند جمهوری اسلامی مطرحه، نه حتی به عنوان یک انسان و جایگاه کامل انسانیت محدود شده به علت تمدن و این حرف‌ها! صرفا این که باشه ما همه قبول کردیم که توی ایران یک سری قانون خاص داریم ولی بیاین حداقل همون حقوق من رو (هرچند کم) که توی اون قانون‌ها ذکر شده بهم بدین دیگه! در واقع به قوانین خودتون احترام بذارین) و این واقعا تا حدی مسخره ست که همه این آدم‌ها و تفکرات و آرمان‌ها دارن برای قانونی می‌جنگن و تلاش می‌کنن که از لحظه تصویبشون تبدیل شدن به حق بدیهی آدم‌ها و خب اجرا نمی‌‌شن! دردناک‌ترین قسمت قضیه این‌جاست: این‌جا، توی این کشور، روی این کره خاکی و توی این جهان برای این‌ که به یک نتیجه‌ای برسی و صدات به یک جایی برسه حداقل به یکی از اون حقوق که نداریشون احتیاج داری تا بتونی تفکراتت رو ابراز کنی (همین اصول ٢۴ یا ٢۶ یا هرکدوم دیگه) اما باز هم یک عده‌ای در مقابلتن که از قانون‌ها خبر دارن و چه‌قدر زیبا، از این خبر نداشتن مردم قراره سوءاستفاده کنن و مردم حتی نفهمن که داره حقی ازشون پایمال می‌شه، یا حتی اگر می‌فهمن هم بترسن با برچسب خوردن و تهدید شنیدن؛ چون اون آدم‌ها در مقابلشون به اسم قانون وارد شدن!

من که حقوق نخوندم و حتی تفسیر تمام اصول قانون اساسی هم نخوندم و نمی‌دونم همه این حرف‌هام چه‌قدر درسته ولی فکر کردم خیلی چیزها به روشن شدن حقیقت می‌ارزه. یعنی شاید می‌ارزید حتی تعلیق اون نشریه که علی گفت تبدیل بشه به تعطیلی کامل، اگر یک اعتراضی در مقابل تعلیق انجام می‌گرفت یا یک جنبشی، آگاهی‌بخشی‌ای، چیزی. یا حداقل بدونی که خون 1500نفر و 176نفر و هزاران‌نفر قبل از اون‌ها به هدر نرفته و قراره به یک نتیجه‌ای برسه. همین که یک صدایی با‌شه از سر تسلیم نشدن، واقعا امیدوارکننده ست و این، همون چیزیه که تمام این دردها رو برامون کمی قابل‌تحمل‌تر می‌کنه!

  • ۹۹/۰۴/۲۵
  • جوزفین مارچ

نظرات  (۱۵)

راجع‌به اعدام و این چیزا عمیقا هیچی نمیدونم و فقط همینجا یه چندتا پست خوندم لذا نمیتونم هیچ حرفی بزنم. اما راجع‌به قانون. یادمه پارسال دبیر حسابانمون سر یکی از امتحانات ماهانه گفت بشینید قانون اساسی رو بخونید. ازش دو تا سوال میدم به عنوان سوال امتیازی. میگفت هرکسی باید حداقل یه دور قانون اساسی رو خونده‌باشه. خودش اول ریاضی و آمار خونده‌بود و الانم دانشجوی حقوق بود. حرفای حقوقی و اینا کم نمیزد برامون. 

میدونی چیه؟ من فکر میکنم حتی خودشونم قانون رو نمیدونن بلکه فقط اونطور که دلشون میخواد عمل میکنن و ملت هم که نمیدونن و در نتیجه نمیفهمن اصلا :/ 

میدونی من کاملا پتانسیل اینو دارم که یه اغتشاشگر باشم و توی اعتراضات ولی اینجوری مثه اینا بی هدف هم نه. حالا نه بی هدف بی هدف ولی سردرگم میتونم بگم هستن و خودشونم نمیدونن تهش چی میخواد بشه و کی بره و کی بیاد و یه رهبر درست و حسابی نداره و هردمبیله همه‌چیش! 

پاسخ:
چه آدم فهیمی بوده اون دبیرتون:))) من هم یک موقعی فکر می‌کردم حتی اگر معلم حسابان هم بشم باز هم یک روز به بچه‌هام آرایه ایهام رو درس می‌دم، انقدر که این آرایه رو دوست داشتم :دی
ولی واقعا نیازه که همه بخونن قانون اساسی رو و تاریخ رو. خیلی خیلی نیازه
:))) همه هم بی‌هدف بی‌هدف نیستن، ببین بیشتر اون خشمه هست که همه رو راه می‌ندازه برای اعتراض که به نظر من خیلی هم خشم مهم و خوبیه:) 

تو همون آدمی نیستی که شب انتخابات به خاطر عاقا ناراحت بودی که اتفافات باب میلش نیس؟ ناراحت بودی که چرا همین جلاد رییس جمهور نشده؟ حالا دیگه نگران عاقاتون نیستی؟ 

زورش میرسه، میکشه، به کسیم کار نداره.

پاسخ:
سلام بهار عزیز:)) این که شما از 4سال پیش همراه منید، باعث افتخارمه:) امیدوارم حالتون خوب باشه و الان کمی کمتر عصبانی باشید، گرچه بهتون حق می‌دم برای عصبانیتتون، وضعیت اسف‌بارتر از چیزیه که بشه آروم بود. 
فکر کنم منظورتون این بود که من اگر سه سال پیش حق‌ رای داشتم به همین به اصطلاح شما «جلاد» رای می‌دادم. درسته؟ بله. فکر کنم همین کار رو می‌کردم و الان هنوز هم فکر نمی‌کنم انتخاب بهتری داشتم، وضعیت از این بدتر که نمی‌‌شد به هرحال اما خب فکر نکنم بهتر هم می‌شد! حالا الان هم حق رای دارم و هم سال دیگه انتخاباته و من تقریبا مطمئنم که حتی قرار نیست از این حق رای‌م استفاده کنم. خیلی برام فرقی نخواهد داشت:)
چیزی که به نظر من رسید این بود که شما این پست رو نخوندید یا حداقل کامل نخوندید. حتی به نظرم پست سه سال پیشم هم کامل نخوندین! رفتم و به سختی اون پست‌های زمان انتخابات رو پیدا کردم، پیش‌نویسشون کرده بودم از قبل هم اما الان منتشرشون کردم که با هم ببینیمشون و تحلیلشون کنیم. این سه‌تا پست‌های انتخاباتی اون زمان من بودن ( 1 / 2 / 3 ) قطعا الان با خیلی از حرف‌هاش موافق نیستم، قطعا حرف‌های سیاسی من همون‌جا و همون سال به پایان رسیدن. سه سال واقعا زمان زیادیه باید حق تغییر رو به آدم‌ها داد(همون‌طور که خیلی‌ها الان از هشتگ #تا1400 شون پشیمونن و خب اشکالی هم نداره:) ) اما چیزی که هست اینه که شاید توی این پست‌ها نارضایتی من رو از نتیجه انتخابات و فرآیندشون ببینید ولی جایی از میل کسی به عنوان «عاقا» حرفی زدم؟ شاید حتی براتون جالب باشه که از جناح موافقم هم انتقاد کردم توی پست دوم! اما حدسم اینه که منظور شما همون پست سومه. هنوز هم فکر نمی‌کنم کسی اجازه داشته باشه به خاطر خوش‌حالی خودش قوانین رو زیر پا بذاره! و دقیقا برای همین می‌گم شما این پست رو هم نخوندید احتمالا! من نگفتم اعدام نکنید! گفتم من نظری نمی‌دم درباره‌ش. من فقط چیزی که گفتم اینه که قانون:)) بله! لطفا قوانین رو رعایت کنید و ازشون باخبر باشید، چه در جایگاه مسئول که وظیفه سنگین‌تری روی دوشته و چه در جایگاه مردم که مهمه که مواظب حقوقت باشی که پایمال نشن! (در واقع می‌شه این‌جوری استنباط کرد که من گفتم اگر تونستید شفاف‌سازی کنید و قانونی نشونمون بدین که اعدام رو توجیه کنه، بفرمایید این هم اعدام! اما خب فعلا طلب من همون قانون و شفاف‌سازیه)

آره خیلی ادم فهیم و خوبی بود و هست =) 

ببین هدف واحد وجود نداره! دانش و اطلاعات وجود نداره. فقط همون خشمیه که میگی و فقط میخوان خالیش کنن همین و نتیجه‌ی خاصی هم نداره تهش! 

پاسخ:
آره فکر می‌کنم تا حد خوبی حق با توئه.
اما راستش یادم نیست توی چه کتابی از یکی از آدم‌هایی که توی انقلاب 40سال پیش دخیل بودن خوندم که مردم اصلا منتظر یک انقلاب نبودن!! صرفا می‌خواستن که یک‌جور صداشون به یک جایی برسه و شانس باهاشون بود که نظام شاهنشاهی صدایی رو نمی‌شنید و خفه می‌کرد و بیشتر عصبانیشون می‌کرد وگرنه آدم‌ها زود رضایت می‌دادن و کنار می‌اومدن. الان هم فکر نمی‌کنم شرایط با شرایط اون‌موقع متفاوت باشه. 

با این وضع حساب کردن چطور "رتبه خوب" گرفتی؟ با سهمیه؟

اون پستا مال سه سال پیشه... و درست میگی، انقد طولانی مینویسی حتی حال ندارم جوابتو بخونم

پاسخ:
اشکال نداره :)
به هرحال خوش‌ اومدین، از هروقت و هرجا:) 
  • مــاهان (ف.چ)
  • بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

    به بهار.
    آدما تغییر می‌کنند، اگه احمق‌هایی مثل تو لجبازی آدم‌ها رو از اعماق وجودشون بیرون نکشند.
    اگه حتی ذره‌ای از عقل بهره بُرده بودی به خاطر حرف‌های دورانِ دبیرستان آدم‌ها که معمولا تحت تاثیر خانواده و فضای محدود مدرسه شکل می‌گیره چندسال بعد مثل وحشی‌های نامتمدن صحبت نمی‌کردی. (مخالفتی ندارم اگه همون زمان با اشاره به غیرعقلانی بودن علاقه به معظم له چندتا تیکه هم می‌زدی تنگش و کامنت می‌کردی. ولی الان؟ هیچ توجیهی نداره جز:)
    مگر اینکه چیزها راجع به انتخاب بین عاقا و عقل نباشه؛ راجع به خودت باشه که احتمالا تنها برتری کل زندگی‌ت نسبت به هم‌گونه‌هات مخالف عاقا بودنه. (which barely implies superiority over others، چونکه، هی وااایِ من، ولی احمق‌های منوتو هم مخالف عاقان! آخ، ببخشید، ولی مثل اینکه باید کردیت مخالف عاقا بودن رو ازت بگیریم. 😔)

    نتیجه‌گیری: اگه مثل بزدل‌ها ناشناس کامنت بذاری و کامنتت هیچ نکته‌ای رو روشن نکنه هیچی رو جز وضع عمیقا خراب روحی‌ت نشون نمیدی. البته کی وضع روحی‌ش تو این اوضاع خراب نیست؟ اما سعی کن بهترش کنی چون اگه همچنان خراب بمونه باعث میشه بهره هوشی سرشاری که منجر شده به "زورش میرسه پس می‌کشه" راه به هیچ ***** جایی نبره.

    اند آلسو بیکاز یور پثتیک.

    پ.ن: حال نداری پست طولانی، کامنت طولانی، جواب کامنت طولانی بخونی؟ سو شات د *** آپ.

    قابل ذکره که من خودم کامنت خشن برای طرفدارهای حال حاضر نظام موجود گذاشتم، اما فقط عقده‌گشایی نکردم. اگه حال نداری نکته‌ای روشن کنی امراض روحی‌تم جار نزن. به صلاح نزدیک‌تره.

    پاسخ:
    خب من الان نظری نمی‌تونم بدم راجع به حرف‌هات و اصولا هم چون مخاطبش من نبودم، حرف خاصی هم ندارم جز موافقت خیلی خیلی عمیق.
    و تشکر ازت برای این که به آدم‌ها حق تغییر رو می‌دی، حالا همه به وضوحی که بهار گفت منع نمی‌کنن تغییر رو، اما معمولا تغییر رو هم به حساب نمیارن و نمی‌خوان که بیارن! چون واقعا همون‌طوری که گفتی معمولا قضیه تقابل موضوع و عقل نیست، تقابل موضوع با طرف مقابله!

    + بابت سانسورها متاسفم! این‌جا به فتوای من حرف‌های نامناسب حرامه:))
    و بله حق با تو بود اما من نازک نبودم. با کسی که چیزی جز کثافت برای ارائه نداره، چه‌طور می‌‌شه بحث رو ادامه داد؟ من واقعا راهی محترمانه‌تر از سانسور برای بی‌وقفه فحش‌ دادن‌هاش پیدا نکردم! 
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

    به ماه‌ان

     

    **** ** **** **** *** *** *** 

    **** ** **** ** *** * **** ***** ***** *** ****** *** *******

    **** ******* ****** ***** ** *** ** *** ****** ***** *** ** *** ****** ** **** ******* ****** ******** ***** ********* *** *** **** *** ****** ** ** *** ******* ** *** *** **** * *** **** **** ******* ********

     

    *** ******* ***** ****** ****** *** * ******* **** *** ****** ******** * **** ***** ******** *** ******

    پاسخ:
    کاش دهن کثیفت رو ببندی، حداقل بین فحش‌هات نفس بکشی :)
    نمی‌خواستم چشم خواننده‌های عزیزم هم به کثافت‌های وجودی‌ت بیفته! 

    آقااااا دعوا نکنید :/ 

    پاسخ:
    خب خب خب:)))
    این‌جا دعوا هم به فتوای آنه حرامه D:

    ولی من یه چیزو خوب فهمیدم! تا وقتی ما خودمون میخوایم هی نظراتمونو بهم تحمیل کنیم و آدم‌ها رو بخاطر عقاید و نظراتشون مسخره کنیم هیچ چیز درست نمیشه! تامام '_' 

    پاسخ:
    می‌بینی آنه؟ تازه این‌جا بسیار جامعه کوچکیه! ببین چه شلم‌شورباییه اون بیرون و تو می‌گی که هدف‌ها با هم هماهنگ نیستن؟!

    + اما من امیدوارم بالاخره همه‌چیز درست بشه، نمی‌دونم درست یعنی چی، ولی هرچی هست بشه. 

    حج‌ خانم آنه فتوا میدهد :دی 

    پاسخ:
    D:
  • مــاهان (ف.چ)
  • ای بابا این نامردی در حق این طفلکه، فحشای من به خودشو خوند ولی من فحشای اون به خودمو نخوندم. :(

    ببین من یه فضای نفس کشیدن بین درسام گیر آوردم که فقط چندروزه، تا بیان رو به گند نکشم دست از کامنت دادن برنمی‌دارم. :)))) البته نه که بخوام، ولی خب متاسفانه ملت خیلی حساسن نسبت به احمق خونده شدن. :( درحالیکه اشکالی نداره که، ما همه‌مون کم و زیاد احمقیم، حالا حضرت بهار انقدر به خودشون نگیرن. :(

     

    ولی دیدی نه تنها کامنت طولانی‌مو خوند، بلکه جواب طولانی هم براش نوشت؟ =))

    با اینا باید اینجوری حرف زد.

    من اون اوایل با این دوستان باادب بودم، فکر کردند زبون ندارم. طرف رفته بود نمی‌دونم حتی از کجا، تعداد دوست‌‌پسرهای قبلی و بعدی و داشته و نداشته‌ی من رو درآورده بود، چندتا هم چسبونده بود بهش و هی میومد می‌گفت که تو فلانی و بهمانی:)) به گذشته‌ت نگاه کن، چی بودی چی شدی:)) حالا من تف هم نمیندازم به اون گذشته.

    با بعضیا اتفاقا ادب به خرج دادن اشتباهه. :)

    خلاصه ببخشید من آشوب آوردم با خودم:)) ولی جدی بعدا بیا بریم یکم از این جمع‌های دوستانه که خیلی محترمانه هم رو آش و لاش می‌کنند، فقط تماشا کن، از این نازکی درآ. خوب نیست. D:

    پاسخ:
    :)))))
    ولی خوبه این که این فضای تنفس رو پیدا کردی. ما هم داریم استفاده می‌کنیم از محضرتون :دی

    آممم در واقع چه جواب طولانی‌ای آخه؟ بهتر بود نمی‌خوند و جوابی هم نمی‌نوشت:|
    خدای من. واقعا بخوایم صادق باشیم این که گذشته یک آدم رو بیاریم جلوی چشمش و بگیم تو این بودی و این شدی، به جز این که خیلی ابلهانه ست، باعث عذاب اون آدم هم هست. واقعا فکرش رو بکن از یک دوره‌ای گذشتی و حالا رسیدی به این‌جا و احتمالا خودت فکر می‌کنی توی تفکراتت پیشرفت کردی دیگه! آخه واقعا چه کاریه این؟ :/
    در واقع تو آشوب نیاوردی، قبل تو آشوب این‌جا بود، من نمی‌دونم چه‌جوری فقط مثل زورو پیدات شد یکهو D:
    جدی؟ جمع دوستانه محترمانه آش‌ولاش‌کن از کجا می‌خوای پیدا کنی حالا؟ :))
  • مــاهان (ف.چ)
  • به این بدبخت هم بگو من پسر نیستم:)) دخترم، و STRAIGHT! :))

     

    راجع به حرف آنه فقط یک جمله از حضرت نسیم طالب نقل می‌کنم. (آبسشن جدیدمه ایشون :)) )

    می‌فرماد که:

    Can democracy—by definition the majority—tolerate enemies? The question is as follows: “Would you agree to deny the freedom of speech to every political party that has in its charter the banning of freedom of speech?” Let’s go one step further: “Should a society that has elected to be tolerant be intolerant about intolerance?

    بقیه‌شو تو کتاب جدیدش بخون. ولی خب د انسر ایز یس.


     

    پاسخ:
    دیگه خودت که گفتی. بخواد بیاد ببینه، می‌بینه دیگه و شاید چندتا فحش دیگه هم بچسبونه به تو و من! 
    اما فاطمه واقعا فکر نمی‌کنم این‌جور حرف‌ها، جواب دادن بخواد. یعنی حالا این‌قدر تاکید و این‌ها هم نیاز نبود حالا :) 

    نسیم طالب:))) من کتاب black swan رو ازش خوندم و واقعا یک‌ کم حیرت‌انگیز بود، اول توی پادکست‌های بی‌پلاس شنیده بودم ازش.
    واقعا اما این سوال‌ها عجیبن و معمولا حکومت‌ها بین همین‌ها گیر میفتن. یعنی مثلا همین ایران، یک موقع‌هایی بین این گیر میفته که مثلا فلان قرارداد کشور رو به عنوان یک جامعه اسلامی قوی می‌کنه اما خود قرارداده ناقض قوانین اسلامه. و معمولا راه‌حل اینه که چشمشون رو روی اون تصمیم اولیه می‌بندن. یعنی مثلا اگر همون آزادی بیان اصلشون باشه، ترجیح می‌دن یک مدت چشمشون رو ببندن تا نبینن که دارن آزادی بیان رو از یک‌سری آدم منع می‌کنن و این‌جوری هم تناقضی احتمالا به چشمشون نمیاد!
    البته من بیشتر یاد اون دوگانه‌هایی که برای خدا مطرح می‌شه افتادم که مثلا آیا خدا اون‌قدر قدرت داره که سنگی بسازه که قدرت جابه‌جا کردنش رو نداشته باشه؟ و البته این‌ها بیشتر شبیه استفهام انکاری بودن، من نمی‌دونم توی ادامه کتاب چی بود و چی گفت ولی خب به نظرم این‌ها یک انسر مشخص مثل یس نداشتن دیگه! 
  • مــاهان (ف.چ)
  • آره من یکی دو نفر رو می‌شناسم که از من که یه آدم به شدت لوس بودم و فکر می‌کردم وای باید به همه احترام بذاریم و وای نظر همه محترمه و نایس باشیم و فلان، یه آدم یکم بهتر ساخت. بهتر بودنش هم از این جهته که یه جایی بالاخره باید متوجه بشی ایتس نات ابوت یو. که احتیاج داره به عدم خودمرکزپنداری و کار سختیه. من هنوز کاملا موفق به انجامش نشدم. ولی بهتر شده‌م از گذشته.

    ولی یکم که بازی کنی متوجه میشی همه‌ش درباره بازی‌ه. نه من مهم‌ام، نه تو. همه‌مون نهایتا و رُک، دچار حماقتیم و همه‌مون صادق نیستیم، قبلنم گفتم، که فقط لول این صادق نبودن متفاوته.

     

    کل پوینتش هم میدونی چیه؟ اینه که نایس بودن، به همه احترام گذاشتن، تن دادن به فریب‌هایی که آدما ساختن، اینا حوصله‌سربره. وقتی کسی رو زیر سوال میبری قبل از هرچیز خودت زیر سوال میری. این بازیه. و به تو یاد میده که همه‌چی درباره بازیه. هیچی درباره تو نیست. تو یه بازیگر جزئی هستی و هیچوقت به اندازه کافی اهمیت نخواهی داشت، پس صرفا بازی می‌کنی، و خب it's a relief.

    البته میتونی گوشه اتاقت در زیبایی‌های ریاضی غرق شی و شاید یه بازی هم اونجا پیدا کنی، ولی من خودم شخصا هیچوقت (شاید متاسفانه) از اون "گایز آو ساینس"ها نبودم.

     

     

    کللل قضیه اینه که متوجه بازی بشی. :)

    همین.

    این جمع‌های دوستانه "ممکن" این شرایط رو ایجاد می‌کنن برای چنین تجاربی. دیگه زیاد مهم نیست کی هستی و تا دو دیقه قبل چجوری بودین، الان دیگه وارد بازی شدین، باید هرچی داری بذاری وسط، ضربه ببینی و ضربه بزنی و نکته مهمش اینه که از ضربه‌ای که خوردی بزرگسالانه برا شناختن خودت استفاده کنی، نه که مثل دخترای گریه‌لو بشینی یه گوشه گریه کنی. (که دقیقا من بودم.)

    خلاصه اینجوری.

    درباره نسیم طالب هم حتما یه روز بهتر صحبت می‌کنیم و جدای این فحش و دعواها یه نکته‌ای هست که کل متنت رو میبره زیر سوال و درباره اونم بعدا صحبت می‌کنیم چون خیلی باید تایپ کنم و خب دعوا مقدمه دیگه، باید اول دعوائه رو می‌کردم.

    :)

    پاسخ:
    واقعا درباره همه این‌ها که گفتی هیچ نظری ندارم، چون با تمام این احوالات دقیقا نمی‌دونم انسانیت چیه و البته که قبلا با هم بحث کردیم و گفتی که کنار گذاشتن وجه انسانی هم نیازه اما فعلا و دقیقا نمی‌دونم! چیزی که می‌دونم اینه که حق باید با تو باشه منطقا اما فعلا روحیاتم (که به شدت متمایل به نایس بودن هستن) قبول نمی‌کنن که این فرمول خوبی برای دنیا باشه، یعنی برای زنده موندن بله اما برای زندگی کردن بعید می‌دونم! (امیدوارم بهش نگی شعر!)
    من هم امیدوارم که بتونم یکی از اون گایز آو ساینس‌ها باشم و توجهی به این مسائل نداشته باشم و بازی خودم رو پیش ببرم، اما خب متاسفانه چیزی که مشهوده اینه که من چندان هم نمی‌تونم بی‌توجه باشم به همه این‌ها! صرفا می‌ترسم که یک روز برگردم و پشیمون بشم از وقتی که تلف کردم و نتیجه‌ای که در پی نداشته!!
  • گیلبرت ‌‌
  • به واسطه ایدئولوژی حاکم بر کشور، قانون اساسی در عمل قانون اساسی نیست. قانون اساسی نهایتا یه چیز خوب و قشنگ هست که میشه گذاشت دم کوزه آبش رو خورد! الان شما هم برید اعتراض کنید که طبق قانون اساسی با حتی حق داریم نظام رو عوض کنیم؛ سریع شورای نگهبان (به عنوان مفسر قانونی و غیرپاسخگوی قانون اساسی) میاد یه تفسیر میده بیرون که به ما بگید بالای چشممون ابرو هست تضعیف اسلامه حق ندارید!

    و اما درباره اون فرد خزان‌رفتار بهارنام، واقعا دردناکه که یک عده هستن که سمت درست ماجرا وایسادن ولی کار غلط رو میکنن. یعنی اگه من نوعی با یه سیستمی مخالفم که افراد رو به خاطر حقوق مسلمشون (مثل آزادی در رای و انتخاب) بازخواست میکنه؛ من نباید بیام به یکی فحش بدم که چرا فلان سال پیش فلان انتخاب رو کردی. دلش خواسته اون زمان فلان حرف رو زده دلش میخواد الان یه چیز دیگه بگه. بدتر از اون شما به عنوان یه زن که به واسطه همین سیستم بارها مورد خشونت کلامی قرار گرفته؛ نباید برای مخالف با این سیستم به خشونت کلامی متوسل بشید

    پاسخ:
    سلام گیلبرت
    1. ببین این رو توضیح دادم، نمی‌شه با حربه «تضعیف نظام اسلامی» وارد شد، اما خب همون‌طوری که از علی نقل کردم اون‌ها توان این رو دارن که در ادامه قوانینی بسازن که همسو با قانون اساسی باشه و مستقیما یک عمل رو به اسلام متصل کنه!! :|
    2. این که این‌قدر با تعصب می‌دونی که سمت درست ماجرا کدوم طرفه واقعا ترسناکه‌‍! یعنی خب هرچی از اسلام و ادیان و کلا سنت‌ها سرمون میاد مگه به خاطر همین تعصب نیست؟ حالا خیلی فرقی نداره توی کدوم جبهه استفاده‌ش کنی، ماهیتا یک چیزن! به هرحال همه‌مون باید همیشه این رو در نظر داشته باشیم که یک درصد ممکنه که سمت درست و حق، سمتی باشه که ما در اون حضور نداریم و این حق رو هیچ‌جوره نمی‌شه به دست آورد، می‌دونی مثلا اعتراض، راضی نبودن به شرایط، تبعیض‌گریزی، همدردی با مظلوم و ... کارهای خوبی‌ن اما کسی تضمین نمی‌کنه در مسیر درستی باشن و من نمی‌دونم مسیر درست چیه؟! احتمالا من هم کم و بیش الان توی همون سمتی ایستادم که تو بهش می‌گی «درست» اما می‌دونم نمی‌شه از پروپاگاندا فرار کرد و تقریبا تمام تفکرات ما از یک پروپاگاندای وسیع میاد که حتی خودمون هم نمی‌فهمیم توش قرار داده شدیم!
    3. من فکر کنم توی عمرم به اندازه انگشت‌های یک دستم هم از فحش استفاده نکردم! به زبون که یک‌بار و توی فکرم هم به ندرت! یعنی بله من واقعا نفرت دارم از حرف‌های نامناسب. چندشم می‌شه و اذیت می‌شم با شنیدنشون یا دیدنشون! و بله استفاده از خشونت‌های کلامی بده، فقط همین!! اما این دلیلی که تو برای استفاده نکردن ازش آوردی دقیقا چه تفاوتی با آدم‌هایی که استادیوم رفتن زن‌ها رو ممنوع کردن داره؟ یعنی خیلی ایدئولوژی قشنگیه که تو که درد کشیده هستی دیگه به این لوپ افزایش خشونت ادامه نده، اما اگر قرار فرای جنسیت به قضیه نگاه کنیم پس ربطی نداره که چون یک زنی نباید فحش بدی. این که بگی «شما به عنوان یه انسان که به واسطه همین سیستم بارها مورد خشونت کلامی قرار گرفته؛ نباید برای مخالف با این سیستم به خشونت کلامی متوسل بشید» قطعا قشنگ‌تره.
  • گیلبرت ‌‌
  • مورد 2 و 3 فکر میکنم دچار سوء برداشت شدی. مورد دو منظورم این نبود که این راه راه درست مطلقه. هیچ تعصبی هم ندارم روش. طبیعتا هر آدم در مقطعی که داره به سر می‌بره؛ یه راه رو به انتخاب راه درست قبول داره. این بحث تعصب نیست واقعا.

    درباره مورد سه، منظورم نگاه جنسیتی نبود. متاسفانه درحال حاضر به واسطه تبعیض موجود در جامعه زن‌ها هدف اصلی خشونت‌های کلامی هستن. حتی وقتی میخوان به یه مرد توهین کنن؛ به مادر و همسر و خواهر و عمه و ... اون مرد فحش میدن. طبیعتا باز به واسطه همین تبعیض زشت، زن‌ها درد خشونت کلامی رو بیشتر چشیدن و بهتر میدونن چقدر یه توهین میتونه فرد رو در هم بشکنه. منظور من این نبود که تو زنی پس تو مقدسی یا در شان تو (بخاطر زن بودن) نیست که فحش بدی. تاکیدم روی زن بود چون حرف‌هایی که ایشون زده بودن احتمالا جنسیتی بود وگرنه به این شدت و حدت سانسور نمی‌شد.

    پاسخ:
    متوجهم:)

    من بجز قانون اساسی که چند سال پیش خوندم، شاید کل اطلاعات حقوقیم توی ۳ صفحه خلاصه بشه و‌ کمترین اطلاعی هم درمورد پرونده‌ی این سه نفر ندارم. اما می‌خوام با ابن حرفت مخالفت کنم که می‌گی منم تا اغتشاش فاصله‌‌ای نداشتم. اولا معتقدم اعتراض توی ایران از نوع خیابونیش جواب نیس و درحال حاضر منجر به اتفاقات ضد ملی می‌شه، به چند دلیل که فقط یکیش اینه که اینجا هزارتا مدعی رنگارنگ داره که گوشاشون رو تیز کردن تا هرچی تو می‌گی به نفع خودشون تفسیر و‌ پخش کنن. و کلا جدای از این مسئله، با کوچکترین آسیب به اموال عمومی و خصوصی شدیدا مخالفم و محکوم می‌کنم؛ وقتی کار به آتیش سوزوندن بکشه، که اصولا می‌کشه، تر و‌ خشک باهم می‌سوزن و باید بدونیم از اونی که فقط داشته شعار می‌داده و اونی که فقط عبور می‌کرده و اونی که با همه‌ی اینا مخالف بوده تا اون عامل اصلی که آتیش رو روشن کرده و اونی که بعدا میاد تعریف می‌کنه که خودم دیدم که آتیشا کار بسیجیا و سربازا و خودشون بود، و خود اون بسیجیا و سربازا که مقابل معترض‌ها وایسادن و حتی اون کسی که به‌خاطر معیشتش یا هرچی به بیگانه پناه برده و با برنامه‌های اونا اومده تو کار-هرچند کارش خیلی شنیعه اما- همه و همه‌شون مردمن. ما نمی‌تونیم هم‌دیگه رو کنار هم بپذیریم، و تا وقتی این ناتوانی هست، وضعیت همینه و هیچی نمی‌شیم! اما مخالفتم باهات به اونجایی برمی‌گرده که تا قبل از خشونت بار شدن ماجراهای آبان از هر طرف که نگاه می‌کردی کسی نمی‌تونست به معترض‌ها، نسبت اغتشاشگر بده. پس تو می‌تونستی معترض باشی بدون اینکه کسی بتونه بهت بگه اغتشاشگر. اما مسئله‌ی دیگه اینه که ما همون کارم بلد نیستیم؛ چون چیزی که بعضی‌ها رو می‌کشونه تو خیابون، عصبانیت محق نیست، اعتماد به نفس کاذبه! بعد از کشته شدن ۱۷۶ نفر، دانشجوهایی که اصلا هم اغتشاشگر نبودن اومدن تو خیابون اما متاسفانه اعتراضشون موضوعیت محوری نداشت، حرفشون مشخص و متقن نبود و اون وسطم که عکس سردار سلیمانی رو‌ پاره کردن و ماستا رو ریختن تو دریا! سوالی که من از این عزیزان داشتم و هنوز دارم اینه: هم‌وطن، عزیز، دل‌انگیز، دلیل اصلی اعتراض شما چه بود، چه برنامه‌ یا مانیفستی داشتید و‌ چه کردید؟! این کارها بیشتر روح اعتراض رو به قهقرا می‌بره تا اینکه پیش‌رونده باشه. من با فرض این که به کشوندن اعتراض دانشجویی به خارج دانشگاه در این برهه‌ی تاریخ ایران اعتقاد داشتم و می‌خواستم اون میتینگ رو به پا کنم، محوریت اعتراضم رو بی‌نظمی سیستمی و خیانت سازمان‌یافته اعلام می‌کردم -و منظورم رو هم در جریان اعتراض دقیقا توضیح می‌دادم- که ماحصلش شده از دست رفتن ۱۷۶ نفر از هم‌وطنام. نه اینکه اصلا معلوم نباشه چی می‌گم و چی می‌خوام و موجود بی سر و تهی مثل سفیر انگلیس هم کنارم وایساده باشه.

     

    +ببخشید خیلی طولانی شد. ولی وقتی سکوت چندین ساله‌ت رو بشکنی اینطور می‌شه. 😁

    پاسخ:
    سلام:)
    تا حد خوبی با حرف‌هات موافق بودم و فکر می‌کنم اشتباه کردم، واقعا کلمه معترض براش درست‌تر بود.
    ممنونم که صحبت کردی:) جدی می‌گم:)) 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی