بالاتر از ابرها، پایین‌تر از خورشید

محلی برای رها رقصیدن زیر نور خورشید

بالاتر از ابرها، پایین‌تر از خورشید

محلی برای رها رقصیدن زیر نور خورشید

به صرف چای وانیلی و بیسکوئیت نارگیلی.

درد آن‌جا که عمیق است به حاشا بکشد.

شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۵۹ ب.ظ

سلام.

سردرد دارم و برای همین نمی‌ذارم هیچ‌کدوم از دوست‌هام بهم پیام بدن؛ فکر می‌کنم کشش حرف‌های دنباله‌دار رو ندارم و واقعا هم ندارم! اون‌وقت یکی از بسیجی‌های پردیس علوم خواب‌نما شده و اومده بهم پیام می‌ده که «عزیزم سلام یه عکس از بچه‌هاتون بده خودتم توش باشیا 😉» حالا اصلا این که من چه‌قدر دلم از این آدم و این دسته‌ از آدم‌های دانشگاه خونه به کنار، این که چه‌قدر ماجرای احمقانه‌ای پیش اومد تا این آدم بالاخره تونست شماره‌ من رو به عنوان یک نجات‌یافته از گروه ملحدمون به دست بیاره هم به کنار. بعد از هزاران التماس بهش گفتم که اجازه ندارم این کار رو بکنم و گفت که می‌خواد بچه‌های ما رو با بچه‌های خودشون مقایسه کنه. جل‌الخالق! مردم واقعا بی‌کار شدن:| خلاصه که چون حوصله‌ش رو نداشتم، یک پوستری رو براش فرستادم که از هرکدوممون یک چشم فقط مشخصه! و بعد شروع کرد به قضاوت دخترهای تک‌چشم توی اون پوستر!!

[دیالوگ‌ها نقل به مضمون]

- این همون دختره ست که صخره‌نوردی می‌کرد؟

+ آره از کجا می‌دونی؟

- حالا دیگه. احتمالا اندام خوبی داره. نباید می‌ذاشت پسرهاتون بفهمن که ورزش‌کاره.

- این یکی همونیه که شمالیه؟

+ شاید. چه‌طور؟

- می‌گن دخترهای شمالی پوست‌های کشیده و شادابی دارن. کاملا مشخصه از عکسش. 

- ولی عزیزم. خواهرانه می‌خواستم بهت بگم یک چیزی رو.

- من یادم اومد که تو یک‌جوری موهات رو می‌بستی که از زیر روسری هم معلوم می‌شد که بسته ست. مشخصه که ماشاءالله موهای بلند و قشنگی داری!

+ نه اتفاقا موهام اصلا قشنگ نیست، اون‌قدرها هم بلند نیست! (آیا به نظرتون این حرف باعث می‌شه که عذاب‌وجدان بگیره؟ اصلا و ابدا!) 

- نه این‌جوری نگو. بالاخره هرکس قشنگی‌های خودش رو داره (انگار حالا من نشستم این بیاد از موهام تعریف کنه!) منظورم این بود که شاید خوب نباشه نامحرم‌ها متوجه بشن! خواستم تذکر بدم که دختر به این خوبی، حجابش هم کامل باشه.

+ حجاب حدی برای تصور نامحرم‌ها تعیین نکرده راستش.

- ولی خودمون که باید حواسمون باشه. ممکنه پسرهایی باشن که با تصورش به گناه بیفتن!

+ مادر و خواهر ندارن اون پسرها؟ فیلم هم ندیدن توی عمرشون اون پسرها؟

- به پسرهای چشم‌پاکی فکر کن که ممکنه فردا پس‌فردا همسرهای من و تو باشن و فیلم‌ هم ندیده باشن.

نگم براتون که همین‌جا بلاکش کردم! بله بله. نگران بود که من همسر نداشته‌ش رو از راه به در کنم. یعنی یک لحظه که به استدلالش فکر می‌کنم می‌خوام بمیرم واقعا! پسر هرچی مذهبی‌تر، احتمالا از نظر فکری فاسدتر!! واقعا هم علاقه داره چنین فردی همسر آینده‌ش باشه؟ :)))

نه خداوکیلی شما با تصور این که من موهای بلندی دارم، فکرتون کجا می‌ره؟ پاشید برید، خجالت بکشید هرجا که می‌ره. جدی اگر به این فکر کنید که یک دختری صخره‌نوردی کار می‌کنه و احتمالا بازوهای قوی‌ای داره تحریک می‌شید؟ حقیقتا خاااااک!

در واقع، این قسمت: بمیرم برای شما پسرها که این‌قدر ضعیف‌النفسید!!

 

پی‌نوشت: با این اوصاف انتظار نداره که من چادری باقی بمونم؟ داره؟

  • ۹۹/۰۵/۲۵
  • جوزفین مارچ

نظرات  (۲۱)

  • محمدعلی ‌‌
  • فقط من نفهمیدم مگه ایشون مونث نبود؟ خب کلا حق نداشت از طرف پسرها ادعایی مطرح کنه :/

     

    امیدوارم این سوال‌هایی هم که این آخر از پسرا پرسیدی استفهام انکاری باشه :))

    پاسخ:
    ایدئولوژی وارده اینه که شما کلا حق ندارین محدودیتی برای قشر بسیج در نظر بگیرید، چون آزادی بیان رو می‌برید زیر سوال!
    و چرا که نه؟ بسیج؛ مکتب همه‌چیزدان‌ها.

    انکاری بود نگران نباش، من خودم تو تیم شمام:))
  • زری الیزابت
  • چقدر آدم باید مغز مریضی داشته باشه. 

    یادمه یه بار یکی تو همین بیان گفته بود که وقتی مچ پای زن‌هارو می‌بینه تحریک می‌شه. 

    جدا از حال بهم‌زن بودن ماجرا اینکه جسارت گفتن این حماقتو دارن بیشتر حالمو بد می‌کنه. واقعاً خجالت نمی‌کشن؟

    اینکه تو انقدر ضعیف‌النفسی مشکل توئه. مغز مریض توئه. به من و بقیه ارتباطی نداره. 

    پاسخ:
    زهرا واقعا کلمه‌ای در وصف‌ این آدم‌ها به جز «مریض» پیدا نمی‌کنم!
    یک‌بار یکی دیگه نوشته بود که شما خانم‌ها وقتی به من کامنت خصوصی می‌دین، اگر کامنت دادنتون برسه به دوبار من دور لبم رو لیس می‌زنم و در بار سوم دیگه خودمون رو توی تخت متصور می‌شم، پس اگر خودتون دوست ندارید که یک حال مجانی درست و حسابی بهم بدید، بهم کامنت خصوصی ندید! در واقع من اون موقع دیگه این‌قدر از اون آدم بدم اومد که دیگه حتی نتونستم به خاطر چیزهای دیگه‌ای که توی اون وبلاگ خوب بود، به خوندنش ادامه بدم! انگار همش آدم در مقابل این‌ها ترس داره که معلوم نیست دارن چه برداشتی می‌کنن؟
    ولی زهرا خجالت برای بار اول و دومه! وقتی هزاربار یک‌چیز رو حس کردن، دو بار آروم و پیش خودشون بیانش کردن، سه‌بار پیش دوست‌های نزدیکشون و بعد دیگه راحتن، مشکلی نیست! حق هم می‌دن به خودشون! 

    همه‌ی اینا با این تفکرات مزخرفشون که دارن گند میزنن به اسلام رو باید ریخت تو دیگ پر از مواد مذاب -_- 

    اول باید یه چارتا درشت بارش میکردی بعد بلاکش میکردی -__- (منطورم فحش نیستااا، تیکه‌ای چیزی :-" )

    پاسخ:
    آروم باش تو حالا :))) ارزش ندارن اصلا که انرژی‌های فسیلی یا الکتریکی‌مون رو به خاطرشون هدر بدیم و مواد توی اون دیگ رو داغ کنیم تا این‌ها رو بندازیم توش.
    کلا من سعی می‌کنم ری‌اکشنِ «ولشون کن، ارزش ندارن» رو اجرایی کنم تو زندگیم و تا الان خیلی هم موفق بودم. تازه اصلا و معمولا هم حوصله بحث ندارم با این آدم‌ها، صرفا می‌تونم بگم «مگه احمقی؟» 
  • عاشق بارون... ⠀
  • یعنی اعصابم نکشید تا آخر پست رو بخونم. خیلی صبر داری واقعاً. من بودم بلاکش می‌کردم.

    پاسخ:
    مشخصا تا آخرش رو نخوندین:)) چون بلاکش کردم:)) 

    اجازه بده با یک "از همه‌شون بدم میاد" صحنه رو ترک کنم و دهنم رو بیشتر از این باز نکنم! :/

    پاسخ:
    آه آرزو. من هم:(
  • زری الیزابت
  • آره مثلاً می‌گن:

    می‌خواست شلوار کوتاه نپوشه

    یا اینکه مشکل اونه شمالیه و پوست شادابی داره

    مگه اجبار بود که ورزش کنه و بازوهاش قوی باشه

    یا حنی چه معنی داره دختر موهاشو ببنده

    پاسخ:
    کلا چه معنی داره دخترها وجود داشته باشن؟ :)) 
  • سرکار علیه
  • اهههه این چی بود دیگه!! من خودمو میخوام بکشم از اینکه همچین کسایی دم از اسلام میزنن! 

    اگه به اون دخترس، انتظار داره همه چادر و پوشیه به سر باشن و تا حد امکان با دنیای خارج ارتباطی نداشته باشن. اما خب اعمال آدما طبق انتظاراتیه که خودشون از خودشون دارن.

     

    کلی از این چس مغزا دیدم. تنها چیزی که اخرش میمونه یه خنده ی پر از تمسخر منه و خنده ی نشان از مثلا مومن بودن اونا :) 

     

    منم دلم حاشا خواست با یه کامنت خالی نمیشم بخدا :|

    پاسخ:
    نه اتفاقا خیلی هم روشنفکرانه عمل می‌کرد به نظر خودش! درباره حجاب اون‌هایی که اصولا خیلی هم محجبه نبودن نظری نمی‌داد مثلا، فقط من نمی‌دونم کی بهش گفته وقتی کسی تا یک مرحله‌ای شبیه توئه (حداقل توی ذهنش داره این‌جوری تصور می‌کنه) لزوما باید شبیه تو فکر کنه به همه چیز. یعنی الان واقعا جوری شده که «چادر» به خودی خود شده نماینده یک دسته خاص از تفکرات!!!

    واقعا تهش راهی نداریم به جز پوزخند! :))

    حاشا کن راحت باش، این‌ همه، همه می‌کنن تو هم روش:دی

    زهرا من خیلی دلم به حالش سوخت. اگه یک وقت تو رو بدون چادر ببینه که سکته می‌کنه. 

    جدی به من بگو کیه؛ ازش فرار کنم. این‌ها کجان که من توی دو سال متوجهشون نشدم؟ :))

    پاسخ:
    از این‌جا تا مشهد :)))))

    + ساراجان عزیزم، به این فکر کن که اگر بخوای هم قدرت جذب چنین آدم‌هایی رو نداری و به خودت ببال :دی

    باورم نمیشه :///

    پاسخ:
    :))
  • فاطمه ‌‌‌‌
  • من قبلا از این چیزا خیلی حرص می‌خوردم ولی الان دارم می‌ترسم که نکنه یکی حجم موهای منو ببینه تحریک شه واقعا و تصوراتی بکنه :/

    حالا جدا از شوخی، یه تعدادی پست تو این زمینه امروز خوندم و حالم بده. حتی نمی‌دونم دقیق از چی. ولی فکر کنم نباید دنبال هم این پست‌ها رو می‌خوندم واقعا روم تاثیر میذاره :/

    قضیه اینه که دبیرستان ما یه همچین جوی داشت و واقعا این تو ذهن من فرو رفته بود که همه‌ی اینجور چیزا می‌تونن چه‌می‌دونم تحریک کنن و عامل گناه باشن. و خب خیلی سخته رها شدن از این فکرا و تعدیل کردنش.

    پاسخ:
    نمی‌دونم واقعا آخه فاطمه. من جدی فلسفه واقعی حجاب رو نمی‌دونم، یعنی خب خودم مطالعه درستی نداشتم ولی خب اون‌ چیزهایی که بهم تمام این مدت مشق شده و حفظ کردم رو که خب بلدم. ولی اصلا منطقی نیست که فلسفه حجاب تحریک نشدن یک عده دیگه باشه! یعنی می‌گم باز من نمی‌دونم که فلسفه‌ش چیه واقعا ولی بعید می‌دونم جدی جدی این باشه که حالا ما هم بخوایم روی این بخش قضیه مانور بدیم.
    بعد هم خب من واقعا متوجه نمی‌شم، حالا شاید مشکل از ذهن کوتاه‌بین من باشه ولی اصلا چه‌جوری ممکنه وقتی یک پسر توی خونه با وجود مادر و خواهرش زندگی کرده، با دیدن جزئیات واقعا بی‌فایده‌ای (مثل همین حجم مو و مچ پا و این‌ها) تحریک بشه! یعنی خب به نظر من یک‌کم فقط ضایع ست که کسی که با جزئیات مثلا می‌دونه موهای من چه شکلیه (اون هم نه تخیلات خودش) بخوام موهام رو ازش بپوشونم ولی خب باز هم یک دستوره دیگه. 
    و حالا در مقابل چرا کلا پسرها رو به عنوان یک ذهن دائما منحرف می‌بینیم؟ در حالی که ممکن نیست که یک دختر هم تحریک بشه؟ و اصلا مگه هر تحریکی به فساد و گناه قراره ختم بشه؟ و من نمی‌گم این‌ها استفهام انکاری‌ن اتفاقا واقعا سوالن و جوابی براشون ندارم و می‌گم که مطالعه‌ای هم نداشتم خیلی.
    ولی می‌دونی صرفا کل قضیه یک‌کم منطقی نیست، حالا بخواد به خاطر دخالت بی‌جای اون فرد باشه یا اون جوابی که به سرکار علیه دادم یا همین فلسفه حجاب. یعنی مشخصا یک‌جایی‌ش می‌لنگه که نهایتا این‌قدر ما رو عصبانی می‌کنه دیگه، نه؟
    توی چه زمینه‌ای؟ این که واقعا نباید این اتفاق مسخره بیفته (شبیه پست جولیک) یا این که اشکالی هم نداره و طبیعیه که بیفته؟

    پی‌نوشت: اون قسمتی که درباره تفکرات دبیرستانی گفتی رو کاملا متوجه می‌شم. این‌ها همه چیزی بود که از دبستان من باهاشون بزرگ شدم تا خود کنکور! 

    حالا خوبه مخاطب شما دختر بوده. از پسرهای بسیجی دانشگاه یکی رو می‌شناسم که به تک‌تک دخترهای دانشکده‌شون پیام می‌داد که فلانی حجابت مناسب نیست، فلانی با اون پسره دوست نشو، فلانی اینطوری حرف نزن توی جمع...

    و ایده‌اش این بود که باید ما بسیجی‌ها دور و بر دخترهای دانشکده باشیم تا با غیرمذهبی‌ها دوست نشن و از راه به در نشن :/ و خودش با یکی از همون دخترها دوست شد :/

    کلاً تلاش می‌کنم از جماعت بسیجی فاصله بگیرم. زندگی‌کردن و بحث‌کردن باهاشون عذاب‌آوره!

    پاسخ:
    تکبیر به این ایدئولوژی:))))
    کلا اعتقادی به اون حدیثه که می‌گه در خلوت دختر و پسر سومی‌شون شیطانه هم نداشته یا این که با شیطون هم آره؟ :))
    واقعا هی کامنتت رو می‌خونم و باورم نمی‌شه چنین آدمی وجود داره:دی
    آخه من واقعا در عجبم، چنین جزئیاتی رو چه‌جوری یادش مونده بعد از این که یک‌ ترم من رو ندیده و توی همون ترمی هم که دیده نهایتا دو سه‌بار در حد سلام و دست دادن بوده!

    اینا خود شیطانن، نفر سومی نمی‌خواد دیگه D:

     

    @محمدعلی

    آقا بذار یکم با جمله اولت مخالفت کنم! من واقعاً ایرادی نمی‌بینم که یه دختر بیاد درباره پسرها نظری (منطقی) بده یا برعکس. یعنی فکر نمی‌کنم یکی فقط به خاطر پسر بودنش بشه سخنگو و نماینده خاص آقایون. چیه این جبهه‌بندی که هرکس توی این طور بحث‌ها میشه نماینده جنس خودش؟ شما نماینده خودتی نه ۵۰٪ جامعه که باهاشون در یک کروموزم مشترکی.

    در همین راستا یه عده هم میان مردهایی که از فمینیسم و حقوق زنان دفاع می‌کنن رو مسخره می‌کنن! [کلیک] و فکر کنم نیاز به توضیح نداشته باشه که چقدر احمقن :|

    پاسخ:
    البته اون بخش درصد و اون بخش کروموزوم که گفتی، یک‌ کم قابل بررسیه ولی حق با توئه. متاسفانه همه بحث‌ها هم وقتی سمت قربانی‌ش به دختر مربوط بشه، پررنگ‌تر و ملموس‌تر می‌شه (که همین البته از سیستم مردسالارانه برمیاد.) ولی خب از تذکرت ممنون. 
    به نظرم قضیه این‌جا صرف نظر دادن مطرح نبود، عملا برای یک دسته از پسرها مرز و تفکر مشخص کرده بود و برای یک عده از دخترها هم داشت محدودیت‌های عجیبی اعمال می‌کرد. در واقع این اصلا ربطی به اون آزادی بیان که گفتی نداره به نظرم، یک انسان حق داره طبق قوانین جایی که اون‌جاست زندگی کنه، حالا این که بقیه بهش چی رو مشق می‌کنن خیلی نمی‌تونه محلی از اعراب داشته باشه البته!
    در واقع اون داشت از دل یک تجربه نداشته، حرفی رو درمی‌آورد که صرفا با تجربه به دست میاد. من واقعا به خودم اجازه نمی‌دم درباره یک‌سری چیزهایی که ازشون سر درنیارم نظر بدم، این هم جزوشون!

    قلبم به درد میاد اینا رو میشنوم و حس میکنم افراد با دیدن اینها فکر میکنن همه بسیجی ها و کار فرهنگی بکن ها این مدلی ان... تفکر سطحی. تذکر مستقیم . اه. چقد از کارش بدم اومد.

    +ما همه اینجوری نیستیم اما :/ ما خودمون باهم هم کوه نوردی میریم. (البته در حد صخره خفن نیست:)) ) روسری شاد هم میبندیم. موهامون هم معلومه که بسته است. چادر هم داریم :/ والا به خدا. با این نوناشون :))

     

     

    پاسخ:
    پاییز من هم از استفاده از اسم بسیجی این‌جا، عذاب‌وجدان داشتم و قطعا می‌دونم که بسیج همینی که داره به نمایش گذاشته می‌شه نیست!! ولی راستش چیزی که من دیدم توی دانشگاه (البته خیلی کم و کوتاه) اینه که دقیقا سیستم بسیج دانشگاهی (حداقل نمود بیرونی‌ش توی همین دوره و زمونه) بسنده می‌شه به همین‌هایی که گفتی تفکر سطحی، تذکر مستقیم و دخالت! یعنی من واقعا جا نخوردم از رفتار این آدم، چون اولین‌بارش که نبود آخرین‌بار هم نخواهد بود!!
    ببین حتی مطمئنم توی همین بسیج دانشگاهی هم آدم‌های خوبی هستن که این‌طوری نباشن و شبیه تو درک کنن همه این چیزها رو ولی خب من ترجیح می‌دم به خاطر یک احتمال کم مواجهه با این آدم‌های درست، خطر بیشتر مواجهه با آدم‌های نادرست رو متحمل نشم و کلا سمت بسیج نرم! 
  • محمدعلی ‌‌
  • @علی

    خب من پاراگراف اول رو خوندم، نفهمیدم تضاد صحبتمون چیه، چون باهاش موافق بودم. تا اینکه پارگراف دوم رو خوندم و گرفتم چی شد. 

    یه سری چیزا، کاملا فردی عه. قطعا «حقوق» یه موضوع فردی نیست. بلکه اجتماعیه. حقوق زنان یه موضوع اجتماعیه، همون‌طور که حقوق مردان و حقوق بشر و الخ. اما بعضی چیزها فردی عه و جنس مقابل، نمی‌تونه درکش کنه. حتی بعضی مواردِ فردی، منحصربه‌فرده و از فردی به فرد دیگه متغیره. مثل همین تحریک‌شدن با مچ پای زن. خب واسه ما عجیبه، ولی یه سرچ درباره‌ش، ما رو به کروروفیلی و پودوفیلی می‌رسونه. کاری ندارم که این بیماریه یا اختلال روانیه یا چی. به هر حال یک نوع تحریک شدنه. تنها کسی هم که می‌تونه درباره‌ش ادعایی مطرح کنه، خود اون فردیه که داره تحریک می‌شه. یا من نمی‌تونم پریود رو درک کنم. چطور می‌خوام ادعایی رو درباره پریود زنان مطرح کنم؟ درباره حقوق یک خانم در زمان پریود می‌تونم صحبت کنم، اما درباره خود پریود چی؟ می‌تونم؟ یا یک خانم نمی‌تونه به جای یک آقا در مواجهه با جامعه قرار بگیره. چطور می‌خواد ادعا کنه که آقایون با تصور موی زن به گناه میفتن؟ شاید بگه که من اطلاعاتم رو از آقایونی که با موی زن تحریک می‌شن گرفتم. بازم به نظرم منطقی نیست. فکر کنم فقط توی یه حالت بتونم قبول داشته باشم که یه خانم بتونه از چگونگی تحریک‌پذیری آقایون صحبت کنه که اون خانم پژوهشگر حاذقی توی این زمینه بوده باشه و یه آمار خیلی سرشماری‌طور هم از آقایون گرفته باشه. وگرنه من ترجیح می‌دم خودمون بگیم از چی تحریک می‌شیم، تا اقدس‌خانم همسایه پشت‌سرمون از ما یه ضعیف‌النفسِ بدبخت تصویر کنه :دی برعکسش هم هست. ما پسرها هم درکی از چگونگی تحریک شدن دخترها نداریم. پارسال همین حوالی بود که نمی‌دونم چی شد صحبت یکی از دخترا رفت سمت این موضوع. طوری که ایشون می‌گفت، با یه چیزایی تحریکِ اساسی می‌شدن که من حقیقتا شاخ در آوردم! اما هیچ‌وقت به خودم اجازه ندادم به رفقای پسرم بگم فلان و بهمان نکنید چون دخترا تحریک می‌شن. به‌نظرم این موضوعی نیست که من بتونم درکش کنم و حتی فرد به فرد هم متفاوته و حتی‌تر اینکه اساساً من جایگاه صحبت درباره جزئیاتش رو ندارم. خیلی که بخوام صحبت کنم درباره‌ش، می‌تونم بگم «وَ لِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِکَ خَیْرٌ» (آیه ۲۶ اعراف). 

    پاسخ:
    اولا که حاجی واسه آیه حالا نمی‌خواست لینک بدی، آدرس کافی بود دیگه:))
    ثانیا که من واقعا نمی‌فهمم. اسم بیماری گذاشتن روی رفتار این افراد واقعا احمقانه به نظر میاد!! یعنی این باعث می‌شه رفتارشون به رسمیت شناخته بشه و توجیه بشه؟ خب خب، برگرد به همون پستی که من از تجاوزها، نوشته بودم و بذار بهت بگم یک بیماری هم هست که مردم با چادر تحریک می‌شن، با روسری یا هرجزئی از حجاب. (خیلی وقت پیش درباره‌ش خونده بودم و حالا خیلی حالم رو خوب نمی‌کنه که برم سرچ کنم و بیماری‌ای که خودم ازش زخم خوردم رو پیدا کنم، ولی اصولا با سرچ فارسی هم نباید پیدا بشه!) حالا با این همه گناه من که عشوه و هزارتا کوفت دیگه بلد نیستم چی می‌تونه باشه در مقابل این آدم‌ها؟ صرفا قضیه اینه که اسم بیماری گذاشتن روی این آدم‌ها قضیه رو دراماتیک‌تر می‌کنه و حق بیشتری رو بهشون می‌ده، اون‌قدر که مثلا یک سرباز نتونه خودش رو کنترل کنه که از من فاصله بگیره. و کلا مگه هر آدمی که کنترلی روی خودش نداشته باشه، مریض نیست؟ چرا باید یک سری انواع خاص و احمق‌ترشون به رسمیت شناخته بشن و بقیه نه؟ من کلا با بیماری‌های روانی خیلی منطقی برخورد می‌کنم ولی باید دید هر بیماری چه حقی رو به طرف می‌ده و این حق، واقعا حقشه یا نه؟ ببین مثلا من از وقتی فهمیدم که افسردگی دارم به خودم حق می‌دم که غمگین باشم و نمی‌دونم این غمگینی من می‌خواد کسی رو غمگین بکنه یا نه، اصولا به من ربطی نداره. چون این حقیه که من در رابطه با بیماری‌م دارم. اما توی این موارد، بیمار به خودش حق تجاوز رو می‌ده و این واقعا احمقانه ست. تو نمی‌تونی در مقابلش بگی به من ربطی نداره، بقیه می‌خوان آسیب ببینن یا نه، من حق دارم که هرطور دلم می‌خواد رفتار کنم!
    آممم درباره بقیه‌ش هم نظر خاصی ندارم. ولی اصولا هم نیازی نیست از خیلی چیزها خبر داشته باشیم حالا، همون تقوا فقط. 
  • محمدعلی ‌‌
  • کنترل بحثش جداست ها. من نگفتم اینا چون اینجوری تحریک می‌شن، پس دارای حق و حقوق خاصی می‌شن. اصن درباره بعدش حرف نزدم. من فقط همینو گفتم که یه عده هم هستن که اینجوری تحریک می‌شن. حالا به اسم بیماری یا هرچی، هستن دیگه. تنها کسی هم که می‌تونه درباره این تحریک اظهارنظر کنه، خودشونن. نه یک خانم دیگه. نه حتی من. درباره خود تحریک و اینکه کی می‌تونه ادعاش کنه دارم صحبت می‌کنم، نه اینکه حالا طرف دارای حق خاصی می‌شه یا نه. (که خب مشخصه دارای حق تجاوز نمی‌شه :| من کلا درباره مسائل جنسی از همین در کنترل وارد می‌شم و با همین کلیدواژه می‌تونم بعضی‌هاشون، مثل همجنس‌بازی رو قبول کنم. ولی صحبت اینجا یه چیز دیگه بود.)

    + لینک آیه هم واسه این بود که کل آیه مربوط به مسئله پوشش بود ولی یه تیکه‌شو گفته بودم :دی

    پاسخ:
    اوهوم متوجهم.

    به این فکر کن که تو وقتی توی خیابون داری بدون آزار به هیچ‌کسی راه می‌ری، یکی وقتی از کنارت رد می‌شه، بلند نمی‌گه «خااااااااک بر سرم.» :)))))

     

    پاسخ:
    هرکی یه جور گرفتاره والا :))))
  • فاطمه ‌‌‌‌
  • چند تا پست مرتبط دیروز گذاشته بودن بچه‌ها و در نهایت هدایت شدم به یکی دو تا پست آخر جولیک و منظورم مجموعه‌ی اینها بود. البته متوجه نشدم منظورت از اینکه پرسیدی «توی چه زمینه‌ای» چی بود. ولی آره، اینکه چند تا پست با این موضوعا پشت هم خوندم یه ذره به همم ریخت. البته من نمی‌گم درباره‌شون نباید حرف بزنیم، خیلی هم درست و لازمه که بچه‌ها درباره‌ش می‌نویسن. فقط یه سری فکرایی به دنبالش اومد به ذهنم که به اون خاطر درگیر شدم. و حالا ولش کن خیلی مفصل می‌شه بخوام درباره‌ش حرف بزنم.

     

    من یه بار با یه دوست معتقدتر (!) از خودم راه می‌رفتم و با شوخی بهم گفت که چقد چادرم رو بالا می‌گیرم پس این برا چیه :)) خب بابا شلوار پامه دیگه D:

    پاسخ:
    آره آره می‌فهمم. می‌دونی یک‌بار خودت توی کانالت نوشتی که یه موقع‌هایی که داری به یک چیزی فکر می‌کنی، دقیقا همون چیز سر راهت میاد و می‌خونی‌ش. این‌جا هم همین‌ شد. یک پست خوندی و بهش فکر کردی و بعد همین‌طور بعدی‌هاش هم اومد:دی

    کلا من حرفم اینه که بابا به بقیه چه؟ یعنی حتی یک موقع‌هایی که خواهرم بهم می‌گه جلوی چادرت رو ببند، من این‌جوری‌م که اساسا به تو خیلی ربطی نداره ولی خب من هم اون زیر مانتو دارم به هرحال. ببین خب با همین استدلال کلا وجود چادر رو می‌شه اثبات کرد که بی‌معنیه. که شلوار هست، مانتو هست، روسری هست و کلا پوشیده ست دیگه، نمی‌دونم بیشتر به نظرم یه چیزیه برای مشخص نشدن همین‌ها. حالا نمید‌ونم واقعا وقتی اصل حجاب و پوشیدگیه دیگه چه کاریه؟ 
  • فاطمه ‌‌‌‌
  • آره بعید نیست همچین چیزی بوده باشه دوباره :))

     

    می‌دونی من فکر می‌کنم ما آدما هر کدوم یه levelـی از اعتقادات رو داریم. مثلا پایه‌ی اعتقاد به حجاب همونیه که تو دین و احادیث‌مون گفته شده و مشخص شده چه قسمتایی باید پوشیده باشه. حالا بقیه‌ش به خود اشخاص برمی‌گرده. یکی فکر می‌کنه بهتره (یا از روایات برداشت می‌کنه) که مثلا مانتو باید تا زانو باشه. یکی میگه کلا نباید رنگی بپوشه چون جلب توجه می‌کنه. و همین‌طور هر کی ممکنه یه برداشت یا صلاح شخصی به قضیه اضافه کنه ولی کاش یاد بگیریم این بخشش رو اجازه نداریم به بقیه زور کنیم. اگرم به فرررررض قراره کسی رو به زور ببریم بهشت، فقط اجازه داریم در همون حد پایه ازش بخوایم رعایت کنه.

    پاسخ:
    چه‌قدر تو می‌فهمی فاطمه.
    نمی‌دونی بعضی اوقات چه‌قدر خوش‌حال می‌شم که دوست‌های هم‌فکر و منطقی‌ای دور و برم دارم*-*
  • فاطمه ‌‌‌‌
  • وایی ذوق کردم😅 ^_^ من این همه نیستم بابا :))

    باعث خوشحالی منم هست متقابلا :)

    پاسخ:
    :)))
    فکر کردم الان بیای و با دوتا لبخند فقط مواجه بشی سر من رو خواهی کند، ولی خب دیگه:دی

    هی می‌گفتم بعد از کنکور می‌آم کل پستاتون رو از اول می‌خونم و کامنت می‌ذارم، ولی راست گفتن که کار امروز را به فردا مینداز!

    خب، تا یادم نرفته در مورد این، بگم که، اون دختری که براش صخره‌نورد بود یعنی خوش‌هیکل بودن، شمالی بودن یعنی صورت فلان مدلی و اینا و همه چیز براش این‌قدر جسمانی و مادی معنا پیدا می‌کنه، مسلما اگه پسر بود، با برآمدگی موهای شما از زیر مقنعه هم احتمال زیاد تحریک می‌شد، این بشر خودش مشکل داره.

     

    +البته که فکر نمی‌کنم یه پسر نرمال با مویی که از زیر موسری بسته شده تحریک بشه، ولی راستش رو بگم، با شناختی که از پسرا دارم اگه دختر بودم سعی می‌کردم موهام معلوم نباشه راستش =| دیگه وارد جزئیات نمی‌شم، ولی خیلی از پسرا خیلی بی‌شعور و بی‌ادبن متاسفانه =|

    پاسخ:
    شما هروقت بیای قدمت سر چشم بابا:دی

    + هرچی بیشتر می‌گذره بیشتر متوجه می‌شم، حتی ذره‌ای از درونیات پسرها رو متوجه نمی‌شم!! ولی ممنون که روراست بودی و گفتی:) 

    آ من میگم این وبو قبلا دیدم...همین پست بود :}

    اون پایین هم به جای شکلات فرمند عکس چیپلت بود نه؟ :دی

    پاسخ:
    خب ممکنه چندتا پست دیگه هم دیده باشی پس.
    چون موقعی که من این پست رو گذاشتم، تابستون بوده و پایین وبلاگم، رنگارنگ جاخوش کرده بوده. ممکنه تو یکی از روزهای سرد زمستون که قالب اینجا چی‌پلت داشته، اومده باشی و از زیر برف‌ها این پست رو پیدا کرده باشی. :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی