بالاتر از ابرها، پایین‌تر از خورشید

محلی برای رها رقصیدن زیر نور خورشید

بالاتر از ابرها، پایین‌تر از خورشید

محلی برای رها رقصیدن زیر نور خورشید

به صرف چای وانیلی و بیسکوئیت نارگیلی.

عشقِ گاوی! + اطلاع ثانوی

پنجشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۴۹ ب.ظ

سلام.

فکر نمی‌کردم چیزی اون‌قدر قدرتمند باشه که بتونه من رو از تنها و مستقل بودن بترسونه و باعث بشه از آرزو داشتنش دست بردارم!

اما دو روز پیش یکهو ترسیدم؛ وقتی داشتم می‌گفتم من کلا از لبنیات خوشم نمیاد، ماست و دوغ و شیر رو دوست ندارم، اون‌قدر که بخوام کاملا داوطلبانه بخورمشون. ترسیدم چون یک‌روز بعد از این که مامان از بازار برگشت، سریع شروع کردم به جابه‌جا کردن لبنیات و به خواهرم گفتم «من عاشق مرتب کردن لبنیاتم!!» فکر کنم به خاطر لبنیات هم که شده نباید تنها زندگی کنم؛ اون‌وقت کی لبنیات بخوره که من براش جابه‌جاش کنم؟ زندگی بدون جا دادن لبنیات توی یخچال خیلی پوچ به نظر میاد!!

 

پی‌نوشت: کسی چه می‌دونه؟ شاید یک روز هم لبنیات رو برای تو جابه‌جا کردم! یا حتی بهت گفتم حیف نیست که این‌قدر لبنیات‌مون دور از هم بمونه؟ :)

پی‌نوشت 2: فرمودن که چه‌طور تونستم بستنی و پنیرپیتزا رو توی این دسته‌بندی قرار بدم؟ ببینید دوستان، دقیقا باید از این دو فرد درس عبرت بگیریم. این‌ها دقیقا مصداق بارز افراد بسیار موفق از دل خانواده‌های نامناسبن. ببینید که حتی غر هم نمی‌زنن، یک‌کم یاد بگیرید و شکرگزار باشید و بدونید خانواده و امکانات ملاک آینده نیستن و از این حرف‌ها :-"

 

اطلاع ثانوی: گفتم تا اطلاع ثانوی کامنت‌های پست‌ها بسته ست. خب تا اطلاع بعدی بازه کامنت‌ها :)

  • ۹۹/۰۶/۱۳
  • جوزفین مارچ

نظرات  (۱۷)

  • آناهیتا. ‌ب
  • درک نمی‌کنم چطور از شیر بدتون میاد ))): زندگی بدون شیر واقعاً بی‌معنیه. 

    همخونه خواستی درخدمتم D:

    پاسخ:
    راستش من هم احتمالا خیلی درک نمی‌کنم چه‌جوری این رابطه احساسی رو با شیر برقرار می‌کنین :دی!!! :)))
  • آناهیتا. ‌ب
  • یعنی حتی شیر داغ هم دوست نداری؟ ):

    پاسخ:
    شوخی می‌کنی؟ شیر داغ سرشیر داره؛ از صدکیلومتری‌ش هم رد نمی‌شم!! :))))
    ببین بخوام صادق باشم به نظرم واقعا زندگی بدون شیرکاکائو و شیرنارگیل بی‌مزه ست، ولی باز هم قابل تحمله! بحث مرگ و زندگی نیست دیگه :))
  • آناهیتا. ‌ب
  • وای، داری ضرر می‌کنی! ):

    اونا که جای خود! البته من با نبودنِ اونا هم نمی‌تونم کنار بیام ((:

    پاسخ:
    ما با هم کنار نمیایم آقا!
    من خواهان یک هم‌خونه «کم‌متعصب‌تر نسبت به شیر»م لطفا D:
  • آناهیتا. ‌ب
  • آخ آره، تعصبم روی شیر بیش از اندازه‌ست متاسفانه (':

    پاسخ:
    این تعصب‌ها آخر عاقبت نداره، به خاطر خودت می‌گم :دی

    من نفهمیدم چطوری لبنیات دوست نداری ولی عاشق جا به جا کردنشونی!

    من عاشق ماست و مشتقاتشم:)

    پاسخ:
    آمم این یک آپشن ناشناخته جدیده که روم نصب شده :دی
    ببین از اون‌جایی که ماست عروس هزارچهره ست و هزارتا مزه مختلف می‌تونه داشته باشه بعضی اوقات خوب می‌شه واقعا! ولی خب فعلا این‌جایی که من هستم اکثر ماست‌هاشون ترشه و آه من واقعا از مزه ترش خیری ندیدم :(

    تو دچار یه عشق غیرطبیعی شدی!! شاید! :/ :) . 

    پاسخ:
    عشقم به جابه‌جا کردن لبنیات‌ رو می‌گی؟:)

    نه! عشق غیر مستقیم نسبت به لبنیات رو می گم!!

    ببین کی گفتم!؟ این عشق یه روز تو رو به جنون می کشه و خواه ناخواه لبنیات خور می شی! :))  ببین چی می گم جوزفنین(!) هر چه زودتر عاشقش بشو تا عاشقت نکرده!. 

    پاسخ:
    دارم می‌ترسم:)
    فکر کنم شب خواب ببینم یک سری شیر و دوغ و ماست و پنیر بهم حمله کردن و دورتادورم با نیزه وایسادن دارن پا می‌کوبن!
  • هلن پراسپرو
  • پاسخ:
    خدای من :)))
    کی از من توی آشپزخونه سر سفره صبحانه عکس گرفته :دی. واقعا همینم، می‌جنگم باهاشون :))

    وای امان از بوی شیر داغ.

    تنها مشکل من با لبنیات فکر کنم فقط شیر هست . با بقیه یادم نمیاد مشکلی داشته باشم.

    پاسخ:
    آه آره حواسم نبود که بوی شیر هم یکی از دلایل نفرتم از لبنیاته! :)))

    +راستی محمد خوش اومدی :)

    ماست چکیده موسیردارم دوست نداری؟! برای مخلوطش با چیپس فرانسوی نمی‌میری؟ 

    آیا می‌تونی دنیای بدون شیرقهوه رو تصور کنی؟ یا شیک شکلات؟ 

    من تو رو نمی‌شناسم.

    پاسخ:
    آه سارا من مرجع تقلیدم تویی از این به بعد، پیرو مکتبتم اصلا *-*
    توبه‌م رو بپذیر لطفا :)))

    +ولی ببین خدایی همه این‌ها می‌رن زیرمجموعه پی‌نوشت 2. یعنی من که باورم نمی‌شه این‌ها از همون خانواده‌ای متولد شدن که ماست و پنیر هم توشون هست!!!

    میتونم بگم که اگر این مدلی باشه که من خوندم خیلی خوشحالم

    چون فکر میکردم تعداد ادمایی که شیر دوست ندارن کمه!واقعا دوستش ندارم مگه اینکه قاطی شه =))))

    پاسخ:
    آه آره قاطی شدنش واقعا قابل تحملش می‌کنه :))
  • سُولْوِیْگ 🌻
  • وای خدا، دلم گرفت. کشک و پنیر و اینا رو درک می‌کنم، اما یعنی حتی ماست و دوغ هم نه؟

    مگه اصلا زندگی بدون اینا ممکنه؟

    حتی آب‌دوغ‌خیار هم نه؟

    یا بربری و سنگک داغ با ماست ترش...؟ 

    پاسخ:
    آب‌دوغ‌خیار واقعا خوبه، ولی خدایی اون دیگه توی دسته لبنیات نیست دیگه!! خیار به اون عظمت رو ول کردی چسبیدی به ماست؟!
  • فاطمه ‌‌‌‌
  • تقریبا از لبنیات فقط شیر رو دوست دارم. و شاید خامه.

    بستنی و پنیر پیتزا رو اصلا جزو لبنیات نمی‌دونم به نظرم شخصیت مستقلی دارن برا خودشون دیگه :))

    پاسخ:
    آه آره خامه یادم نبود، اون بچه هم خیلی مظلوم و سربه‌راهه. اصلا اون تو اون خانواده بهش ظلم شده، خیلی هم به چشم نمیاد :دی

    +فاطمه باورت نمی‌شه همین یک ساعت پیش داشتم بهت فکر می‌کردم و گفتم بیام برات کامنت بذارم و خبر بگیرم ازت :)
  • فاطمه ‌‌‌‌
  • 😍😍 دل به دل راه داشته پس که خودم اومدم ^_^ 😅

    پاسخ:
    :))))
    آره *-*

    عه. آقا چقدر افرادی که لبنیات دوست ندارن :)

    من شیر دوست دارم. پنیر گاهی. بعضی دوغ ها رو. خامه دوست دارم. و اون چند فرد موفق خانواده لبنیات رو. و کره رو...

     

    خوشحالم که کامنت هاتو باز کردی نورا.

    دلم برات تنگ شده بود.

    پاسخ:
    آه از اون چند فرد موفق خانواده:))) بسیار ارادت داریم خدمتشون.

    ممنونم که برام کامنت می‌ذاری پاییز:)
    من هم همین‌طور، مخصوصا که زیاد پست نمی‌نویسی! 

    خب بزن قدش منم از شیر بدم میاد، از شیر داغ البته بدم نمیاد، بلکه متنفرم ازش:)

    البته مشتقات شیر رو می‌پسندم:)

    پاسخ:
    شیر داغ واقعا چندش‌آوره یک‌جورهایی :)))) 
  • جوزفین مارچ
  • عزیزانم، نمی‌دونم دیگه اصلا قراره کسی کامنت‌های این‌جا رو ببینه یا نه؟

    ولی این کامنت‌ها و کامنت‌های این پست و این یکی پست، برای من فقط یک‌سری کامنت تایید یا مخالفت نبودن، بیشتر برام درس بودن که وقتی پستم کوتاهه یا از یک ایده یا مفهوم صرفا یک مثال می‌زنم، کامنت‌ها رو ببندم! چون این‌جوری متوجه می‌شم که شما هیچ‌چیزی رو جز مثال متوجه نشدین و حتی به مفهومش توجه هم نکردین! اون‌جوری حداقل متوجه نمی‌شم و کم‌تر ناراحت می‌شم.

    ولی می‌دونین که به هرحال از همتون بسیار بسیار بسیار ممنونم که حداقل به مثال توجه می‌کنین، همین که می‌خونین این‌جا رو قدم به سر چشم ما گذاشتین و این حرف‌ها :)) 

    پاسخ:
    حالا آروم باش، ولی حواست باشه بهترین دوست‌هات اومدن پای این پست باهات حرف زدن ها:)))
    می‌دونی چیزی که بیشتر خوش‌حالم می‌کنه اینه که در این‌جور موارد از بخش«کمی‌ شما» استفاده کنیم. به نظرم یک‌ کم راهش طولانی‌تره و برای تایید یک مثال احتمالا تا اون‌جا نمی‌ریم هیچ‌کدوممون. مفاهیم مهمن، به خدا که مفاهیم مهمن و ارزش این‌همه راه اومدن رو دارن:)) 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی