دلخوشیهای صدکلمهای
سلام.
روزهای ترم پیش واقعا عذاب بود. روزی نبود که خونه آروم باشه یا کلاسی که با تمرکز شرکت کنم.
حالا ترم سه شروع شده؛ یعنی یک روتین روزانه و دوری از بیهودگی. درسهای این ترمم سختن و این رو دوست دارم. میخوام به خودم ثابت کنم که ضعیف نیستم، میتونم تلاش کنم و از الان میدونم که از پسش برمیام.
هرروز برای کلاسهام، پشت لپتاپ و جلوی پنجرهی نقاشیشدهام میشینم و از پشت گلدونهاش نور میتابه توی اتاقم. پنجرهای که ترم پیش وقتی از همه ناآرومیها خسته میشدم و دیگه کشش نداشتم، قلم به دست میگرفتم و روش گلدون میکشیدم. پای همین پنجره کلی گریه کردم، استرس کشیدم، چیز یاد گرفتم، کتاب خوندم، خندیدم یا فقط نشستم نگاهش کردم؛ تا این پنجره، پنجره شد. پنجرهام بهم یاد داده «این نیز بگذرد.» و همین پنجره، دلخوشی اینروزهامه.
خودم میدونم عکسش بیکیفیته :(
+ چون دعوت پری زیبا و واران مهربون رو نمیشه رد کرد و به بهونه چالش رادیوبلاگیها.
+ چون دعوت من رو هم نمیشه رد کرد: از گلاویژ و پرنده به طور خاص دعوت میکنم. {یکی دیگه هم هست که طبق رایزنیهای انجامشده، قراره سعیش رو بکنه که بنویسه. لطفا بتون:)) }
- ۹۹/۰۷/۰۶
دلخوشیم شد 136 کلمه، امیدوارم اهالی رادیو ببخشن به بزرگی خودشون.
دوست داشتم کلی چیز دیگه هم بگم. ولی خب بمونه برای بعد:)