کوآلای خاکستری
سلام.
کوآلای خاکستری؛ مجموعه داستانهای خیلی کوتاه از سکانسهای زندگیهای عادی اما متفاوت. از زندگیهای ثروتمند تا فقیر، گرم تا سرد، تجملاتی تا ساده، شلوغ تا خلوت. تجربه خوندن این کتاب، شبیه لحظاتی بود که توی خیابون راه میری و برای غریبههایی که توی راه میبینی، پیشینه و داستان توی ذهنت میسازی. نمیشناسیشون اما همراهشونی و قدم به قدم توی داستانهای مهم زندگیشون راه میری، کوتاه اما همراه! در آخر که کتاب رو تموم کردم، به این فکر کردم که انسانها، چهقدر متفاوت، اما چهقدر شبیه به همند؛ همگی گرفتار رنج و سختی؛ گرفتاریهای بزرگ یا کوچک، فرازها یا نشیبها. این کتاب مجموعهای بود از نقاط عطف ٢٢زندگی متفاوت از ٢٢فرد متفاوت.
نثر کتاب خیلی خوشخوان بود و ٢٢ داستان بسیار کوتاه رو توی خودش جا داده بود. من دقیقا ژانرهای کتابها رو نمیشناسم ولی خب اگر بخوام این کتاب رو توی یک سبکی جا بدم، باید بگم که هم اجتماعی بود و هم درام. فضای روایی داستانها، خیلی سریع مخاطب رو با خودش همراه میکرد و پیام رو گاهی با صراحت و گاهی در لفافه، به طور کامل انتقال میداد.(فکر کنم فقط بعد از خود داستان «کوآلای خاکستری» با خودم گفتم «وا یعنی چی؟») نثر و موضوعهای تلخ حاکم بر داستان، با این که فضای کاملا مشخصی رو تصویرسازی میکرد و کمی هم به معرفی فرهنگهای مختلف ایرانی پرداخته بود، اما بعد از تمام کردن هر داستان، مکث برای غرق شدن در فضای اون زندگی و هضم اتفاقات جاری، نیاز بود. در واقع اینطور نبود که به دلیل توصیفات و توضیحات کامل، تمام فضای فکری مخاطب جهتدهی و اشغال بشه، بخشی زیادی از مسئولیت انتقال مفاهیمش به عهده خود خواننده بود.
ولی از نقاط ضعف مشهود کتاب، ویراستاری کمی ضعیفش بود که جا داشت بهتر از این باشه. امید که توی چاپهای بعدی همینطور هم بشه.
+معرفی دیرهنگام کتاب هدیه نشر صاد :)
- ۹۹/۰۷/۲۹
یاد این افتادم که یکی از فانتزیهای چندسال قبل من این بود که ملت بیان و از داستان و وضعیت زندگیشون برام بگن. حالا بر چه اساسی واقعا ملت باید حاضر بشن که زندگیشون رو برام بشکافن رو نمیدونستم و نمیدونم هنوزم :))