چهارده.
سلام.
یک روزهایی هست که عادیه، یه حسی دارم بالاخره؛ ناراحت، غصهدار، شاد، موفق، دوستداشتهشده، زیبا یا چیزهای دیگه. بالاخره میتونم بفهمم به چه آهنگی نیاز دارم. یه روزهایی اعصاب گوشهام، خرابه و نمیخوام بهشون فشار بیارم و بیکلامهای ملایم گوش میدم، حتی به گوش رسیدن حرف زدن آروم دونفره، اذیتم میکنه.
یک روزهایی هم هست که هرچیزی میتونه روزم رو بسازه. مثلا به آهنگهای آنه گوش میدم، حس میکنم میخوام برم یوتیوبم رو با کلیپهاش شخم بزنم. بعد حس میکنم آنه زیادی لوسه، املی گوش میدم و تا یک ساعت، دور اتاق ریتمیک بالا پایین میشم و میچرخم و توی برنامهی روزانهام دیدنش رو جا میدم. وسط آلبوم املی، تبلیغات اسپاتیفای پخش میشه و صدای آوا مکس میاد و به به! حس میکنم همونیه که نیاز داشتم، انرژی صدای آوا مکس! شب هندزفری به گوش دارم گاز رو تمیز میکنم و یهو دستم میخوره و یک آهنگ غمزده از احسان پخش میشه. به خودم میگم «اوه! همونی که میخواستم. همش که نباید خودم رو با آهنگهای high گول بزنم.» و چنین بود دیگه. الان توی موقعیتیام که هرچیزی میتونه روزم رو بسازه، شاید بهترین وقت باشه که رفقای نابابم بهم سیگار تعارف بزنن و من بالاخره به خودم بیام و بفهمم، اوه، اینهمه مدت چرا نمیدونستم اونی که میخوام چیه؟
- ۹۹/۱۲/۱۱
خب خب خب، الان برات چندتا متال میفرستم گوشات آبدیده شه 😎